آیا فقط شعار جمهوری ایرانی و مرگ بر ولایت فقیه ساختارشکنانه است؟ ساختار خیلی شکننده است! سکوت هم ساختار می شکند. رای من کو هم ساختار شکن بود که با خون آغشته شد. قدم زدن مادران عزادار در پارک هم ساختار شکن است.
مذاکره، مصالحه و حتی عقب نشینی هم مرحله ایست از مبارزه! اما هر یک ساز و کار خود را می خواهد. در رویاروئی با حاکمیتی این چنین بدون حضور نیرومند مردم در میدان، هیچ کدام مرحله ای از مبارزه بشمار نمیروند. حکومت پهلوی ضعف و قدرت را می شناخت. هرچند در هنگامه قدرت خدا را بنده نبود اما بارها با شناخت درست و از موضع ضعف به مذاکره پرداخت. چه درسال های دهه بیست، چه در سال های آخر دهه سی و چه در سال منتهی به انقلاب. اگر مردم به آخرین و واقعی ترین مصالحه او با بختیار جواب نه دادند به این دلیل بود که به حکم تجربه تاریخی، نهایت دولت بختیار را به سرنوشت مصدق گره زدند. و از هراس اعاده قدرت شاه به ناشناخته ای بدوی امید بستند. اما این ولی فقیه نه نسبت به ضعف و قدرت شناخت دارد و نه اندک فهمی از مذاکره و مصالحه، چون شاه صفوی در پناه مشتی ابله قداره بند در کُنجی نشسته است و فریاد می زند "انشالله گربه است" و تا نان و پنیر بیت اش قطع نشود!! نمی فهمد که مردم نه فقط برای آزادی و دموکراسی، بلکه از روی عسر و حرج اقتصادی هم که شده بنیانش براندازند. ایشان چهار زانو و دست به سینه در مکتب خمینی، مذاکره را به معنی اطاعت و فرمانبرداری درک کرده است! و مصالحه را سینه زدن زیر بیرق خون چکان رهبری! این حاکمیت فقط با حضور قدرتمندانه مردم تا کنار دروازه های حکومتی اش است که عقب می نشیند.
مردم که به خیابان بیایند حکومت به مقابله برمی خیزد. روند حوادث نشان داده است که هر روز که می گذر مقابله خشن تر و حیوانی تر می شود. برای جلو گیری از خشونت و واکنش مردم چه باید کرد؟ از شعارهای ساختارشکنانه پرهیز داد؟ اما مگر فقط جمهوری ایرانی و مرگ بر ولایت فقیه ساختارشکنانه است؟ ساختار خیلی شکننده است! سکوت هم ساختار می شکند. رای من کو هم ساختار شکن بود که با خون آغشته شد. قدم زدن مادران عزادار در پارک هم ساختار شکن است که به جرم آن باید در سلول های تنگ چمباتمه زنند تا راه رفتن را فراموش کنند. فقط فریاد سفارشی "خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست"، "ما همه سرباز توایم خامنه ای" و... به ساختار آسیب نمیزند. آیا جوانان می توانند در خیابان ها این گونه فریاد بزنند و دموکراسی به ارمغان آورند؟ با عرض معذرت شترسواری که دولا دولا نمی شود. هیچ کس در خیابان فریاد بر نمی آورد "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد." مردم نمی خواهند ایران را فرو پاشند! میخواهند جمهوریت را از اسلامیت جدا کنند، همین و بس! جمهوری بر اساس سازوکار دموکراتیک، یعنی پذیرش حق زیست مساوی برای کلیه اقوام و ملیت ها، کلیه مذاهب و کلیه اندیشه های سیاسی و فرهنگی و تمکین به حقوق به رسمیت شناخته شده بشر. هیچ راهی دیگری هم برای حفظ اتحاد و یک پارچگی ایران وجود ندارد! بخش وسیعی از مردم می خواهند روحانیت به حوزه برگردد، دولت به انتخاب آنها باشد و به خواست آنها گردن نهد! خود جمهور باشند و نوع رابطه با خدای خود را خود تعیین کنند. مذهب را گردن می نهند اما شمشیر حکومت مذهبی را نه!
در ارتباط با تکفیر شعار ساختارشکنانه باید گفت: رهبران اصلاح طلب باید از این شناخت برخوردار شوند که بازگشت به انتخابات دوران خمینی به فرض پذیرش مقطعی از سوی حاکمیت اگر تاکتیکی باشد برای به کرسی رساندن دوباره تعداد معدودی از اصلاح طلبان در همان چهارچوب وسازوکار دوره اصلاحات، تجربه ایست امتحان پس داده، زیرا مردم از این مرحله گذر کرده اند و اگر بر آن سیاق به کرسی بنشینند آنگاه خود با مردم روبرو خواهند شد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر