۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

امام نقی (ع) با غسل وارد شوید

روزی امام علویی را دید غاز به دست در بازار میچرخد. صدا زد که این خر را چند میفروشی! علوی چون این سخن بشنید خنده سرداد که این غاز است!! امام پس گردنی حواله علوی کرد و فرمود: شات آپ با این غاز بودم!!!! اینچنین بود که آن علوی سه دور خشتکش را درید و عربده زنان اسلام آورد و سالیان سال پارتنر جماع امام شد
اقتصاد ما عین دیانت ماست جلدمنفی1

روزی یک کافر از بلاد کفر میمان امام نقی بود. حضرت امام و آن فرد تا پاسی از شب مشغول نوشیدن آب انگور و بحثهای فلسفی بودند.
وقتی صبح آن کافر بیدار شد با خود گفت: ما در بلاد کفر وقتی پس از نوشیدن آب انگور از خواب برمیخیزیم سرمان درد میکند ولی نمیدانم چرا اینجا ماتحتم درد میکند!

امام و آداب جماع با میهمان


لا فتی الا نقی لا سیف الا ذوالنقار!

پشم شتران زرد در نظر هوشیار /// هر تار مو دفتری است معرفت نقیدار


نقی در رنگ و بوی گل نهان است/ جماع و شرب خمر از او نشان است
چو دلتنگ نقی گشتی به عالم/ برو می خور که عمر جاودان است



از ایشان پرسیدند: اماما حکمت آفریده شدن مغز در بالای بدن و بیضه در پایین بدن چیست؟ امام با تعجب فرمودند: مگر از برای شما اینگونه است؟!!


از امام محمد تقی پرسیدند چه شد که فرزند خود را نقی نام گزاردید؟ فرمودند: چون بسیار شبیه ما بود و تنها یک کروموزوم کم داشت.

در کتاب احکام القضا فی دین الغزا آمده است که روزی دو مرد عرب برای حل دعوا نزد امام رفتند. وقتی وارد شده و امام را دیدند نگاهی معنا دار به یکدیگر کرده و صلح نمودند.

اگر آی فون را دریک دستم و بلک بری را دردست دیگرم قراردهید بازهم می گویم امام نقی پیشوای من است!

گفته میشود: هر روز امام نقی از کوچه ای‌ می‌گذشت، که پیرزنی در آن کوچه مسکن داشت و با دیدن آن امام بزرگ شیعیان بر سر مبارک ایشان اشغال می‌ریخت. روزی امام متوجه شد که خبری از آن پیرزن در آن کوچه نیست. نگران شد و با آنکه برای سخنرانی‌ در مسجد کوفه وقت قبلی‌ داشت، تصمیم گرفت در بارهٔ آن پیرزن پرسوجو کند. بعد از سوال از ساکنین آن کوچه آن امام بزرگ، آن بزرگمرد تاریخ، آن امام همام متوجه شد که آن روز کوچه را اشتباه آماده بود. از فردای آن روز امام سعی‌ میکرد تا هر روز نقشه کوفه را به همراه داشته باشد (( سیرت الائمه، بخش سوتیهات النقی ))

در پی انتصاب شکیرا به سمت مشاور آموزشی کاخ سفید توسط اوباما، امام نقی در اقدامی بحث برانگیز پاریس هیلتون را به سمت مشاور امور مجامعت خود انتخاب کردند.

امام نقی(ص) در بستر مریضی و رو به مرگ بود. یاران را فراخواند تا فلان کتاب را برای او آورند. مریدان گفتند: اماما، شما که در زمره‌ی مرگ هستید، کتاب به چه کار آید؟
امام نقی(ص) پاسخ داد: فلان چیز در کتاب است که نمی دانم، بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟
یکی از یاران جواب داد: مگر خدا به شما علم لایتنهایی نداده است؟
چند لحظه سکوت برقرار شد. همه منتظر پاسخ بودند امام نقی(ص) گفت: *ون گشاد. نمی‌خوای از جات بلند شی، زر اضافی نزن

روزی یکی از اصحاب شتابزده نزد امام نقی آمد و خبر داد که: ای حضرت، بدبخت شدیم استیو جابز مرد. امام پرسید: استیو جابز دیگر کیست؟ صحابه: مدیر کارخانه ی اپل. امام: اپل دیگر چه ظهرماری باشد؟ صحابه: اماما، آخر چطور نمیدانید؟ تولید کننده نوعی همراه و رایانه... امام: آخه بی غیرت..! تخم مرغ شانه ای ۹۰۰۰ تومان در سامرا غصه ماست، تو برای جابز میلیونر عزاداری میکنی؟ و در دم صحابه ی نگون بخت را به نزد جابز فرستاد. (اندک مباحث منطقی امام. جلد اول صفحه یکم)

امام نقی (ع) بارها به مردم سامرا میفرمودند:"ای کسانی که ایمان آورده اید، خاک بر سرتان کنم! اگر سیمان آورده بودید الآن این سامرای خراب شده را ساخته بودیم!"

روزی ماکس پلانک به امام نقی رسید و گفت یابن الرسول لولا! اگر من نبودم فیزیک کوانتوم هم نبود.میشه بفرمایید بود و نبود شما چه تاثیری در کائنات داره؟فرمود اگر من نبودم احکام وضو به تو ملعون نمیرسید و ممکن بود هیچگاه ندانی که اگر حین وضو بگوزی نمازت باطل می شود. جواب آمد من نماز نمیخوانم که به دانستن احکام گوزیدن نیاز داشته باشم. فرمود خوب نمیفهمیدی که اگر با پسری لواط کنی نمیتوانی مادرش را صیغه کنی. جواب داد من اهل لواط نیستم و به آن فکر نمیکنم.
فرمود خوب متوجه این واقعیت نمیشدی که کوهها مانند میخهایی در زمین فرو رفته و آن را نگاه داشته اند. جواب داد این حرف خلاف بدیهیات علم زمین شناسی است. نقی فرمود خاک تو سرت کنن که لیاقت ائمه معصومین رو نداری کافر بدبخت و با یک حرکت ذوالنقار ماکس پلانک را به دو نیمه تقریبا مساوی تقسیم کرد.

معتمد عباسی با لبخند: نقی جون بیا برات شربت آبلیمو درست کردم
نقی: اینکه بی رنگه! نکنه توش زهره! آخه بابامو همین جوری مسموم کردی
معتمد عباسی: کی من؟
معاون معتمد: کی این؟
معتمد عباسی با لبخند خیلی موذیانه: نه الان یادم اومد. این شربت سکنجبینه
نقی: یعنی راست میگی
معتمد عباسی در حالی که نیشخند میزند: به قرعان
نقی الانوار – بخش شهادت – آخرین مکالمه امام نقی

برای اولین بار، ویکی لیکس، اسنادی محرمانه بارگاه خلافت عباسی را افشا کرده است که نشان می دهد خلیفه وقت عباسی، برای بی اعتبار کردن و مسخره کردن امام نقی (ع)، به جاسوسان خود دستور داده بوده است که به داروخانه محل سکونت امام نقی (کوچه سوم سامرا)، نفوذ کرده و هر بار به جای داروهای ضد افسردگی، به امام نقی ال اس دی که یک ماده مخدر و توهم زا است، تحویل دهند.


حضرت امام نقی (ع)، از همان ابتدای دوران امامت و زمانی که هشت ساله بوده است، به دلیل بی مهری جامعه، به افسردگی بسیار شدیدی مبتلا شده بودند که امروزه از آن بیماری، به نام سندروم نقی (خود مهم بینی و خودپشم یابی مزمن)، یاد می شود.
گویا آن امام همام، به صورت مداوم تحت تاثیر شیشه بوده اند و این احادیث بعضا عجیبی که از آن بزرگوار نقل می کنند و یا اعمال عجیب و غریب ایشان (مثلا سکس گروپ با شتر و گوسفند در وسط میدان سامرا) ناشی از اثرات این داروهای توهم زا بوده است.
در گزارش ویکی لیکس به اعمال پلید خلیفه عباسی اشاره شده است. مثلا سه نفر موظف بوده اند جاسوسی آن اما بزرگوار را کرده و با تهیه گزارش از اعمال روزمره او و قرایت آن در مجالس
رسمی دولت عباسی، باعث خنده و شادی حضار شوند

گویند در جلسه‌ای از امام نقی (ع) سوال شد که چه می‌شود که خورشید می‌گیرد؟ حضرت فرمودند “چمیدونم والّا!” 
از مضمون این حدیث چنین بر می‌آید که حضرت بر پدیده کسوف خورشید اشراف کامل داشته‌اند. البته باید توجه داشت که این “چ” در “چمیدونم” در واقع چ تشریفیه است یعنی “چه [چیزها که] می‌دانم به خدا!” که این علم نامتنهاهی امام را می‌رساند. البته توسط برخی گمراهان و کوردلان به اشتباه نقل شده که حضرت در ادامه فرمودند “شیطان با ذغال خورشید رو سیاه می‌کنه….ها؟”

امام نقی همواره می پنداشتند یوگی همان حضرت نوح است و زمانی که تلویزیون کارتون یوگی و دوستان را می گذاشت ، امام بلند بلند گریه می کردند و به خیال اینکه تمثال مبارک حضرت نوح است ، یوگی را از صفحه تلویزیون می بوسیدند.

نقل است که یک بار امام نقی در گهواره سخن گفتند(مرا تکان بده) بعد سوسن همسر امام فرمود :خوب دیگه خجالت بکش مرده گنده بیا بیرون گهواره رو شکستی

شخصی نزد امام نقی رفت و از ایشان پرسید: در زمان غیبت امام مهدی آیا مواردی که بر امام زمان جاری است بر نواب ایشان نیز جاری می‌باشد؟
ایشان فرمودند:
بله جاری می‌باشد ولی با اندکی تفاوت.
سؤال کننده پرسید: تفاوت در چیست؟
ایشان فرمودند: غایط نواب ایشان بوی عطر گل یاس دارد جز یکی از نوابشان.
سائل پرسید:
نام آن نائب چیست؟
ایشان فرمودند: السید الخراسانی.
سائل پرسید: غایط ایشان چگونه بوئی دارد؟
امام فرمودند: بوی تمر هندی...
در روایت دیگری از امام تقی منقول است که بهترین روش برای مردمی که در زمان غیبت امام دوازدهم بسر ببرند اختبار المدفوع می‌باشد؛ زیرا که مدفوع ما بوی مشک دارد.

گزارش لحظه به لحظه نقویون از داربی تهران با حضور امام نقی(ع) !
دقایقی پیش از استادیوم آزادی خبر رسید که امام نقی علی رغم تدابیر شدید امنیتی و با وجود ممانعت اولیه نیروی انتظامی سر انجام موفق به ورود به ورزشگاه شد و در جایگاه ویژه مستقر گردید. به گزارش نقویون خبرنگار حاضر در استادیوم این امر نعره های ممتد حاضران را در پی داشته و حضور امام عملا جو داربی را تحت الشعاع خویش قرار داده است.

نقی اژدهاکش
امام به شیوه ی خود درحال برقراری امنیت است ایشان به وسیله ی جماع با تماشاگرنماها وسپس نصف کردنشان به دوقسمت نامساوی امنیت بی سابقه ای را در ورزشگاه حاکم نموده است ·
امام با مستقر شدن در جايگاه وى اى پى،ابتدا با نصف كردن على كفاشيان و پوشيدن لباس تيم محبوبشان استقلال، شيپور ووزلا بر دهان مباركشان قرار داده اند و مشغول تشويق اس اس مى باشند. البته گهگهاهى از جانب امام شعارهاى سياسى هم شنيده مى شود.
از ضلع “شِمالی” ورزشگاه آزادی شعار: نقویـــــــی حـــورا … عباســـی ســـوراخ … طنین انداز شده و فضای بسیار خاصی براستادیوم حاکم هست!
هم اكنون مربي يكي از تيمها به نزد امام نقي اومده و در اين گيرودار داره در مورد حكم جماع با نهنگ از امام نقي ميپرسه! امام نقي هم داره با حوصله مسئله رو براي اين مربي موشكافي ميكنه!
لحظاتی پیش امام با درآوردن همه لباسهاشون، لخت و عریان به وسط زمین رفتند و مشغول جماع با بازیکنان دو تیم هستند. ماموران علوی به دنبال ایشان هستند که ایشان را متوقف کنند ولی هنوز پس از ۱۰ دقیقه موفق به این کار نشده اند. . تاکنون ایشان به ۱۱ بازیکن پرسپولیس، ۱۰ بازیکن استقلال و ۲ کمک داور تجاوز کرده اند.
هم اکنون خبر رسید که پس از رایزنی با آن حضرت، ایشان موافقت نمودند که ادامه جماع را در بین دو نیمه و در رختکن انجام دهند تا بازی دنبال شود.
امام از تشویق شدن های پیاپی فرهاد نقیدی به شدت خشمگین شده و خواستار ملاقات با وی پس از پایان نیمه اول و در رختکن شدند! لازم به ذکر است پیش شرط فرهاد نقیدی برای این ملاقات عدم حمل ذوالنقار توسط حضرتش گزارش شده.
در لحظه زدن ضربه پنالتى، امام كه در پشت دروازه استقلال مستقر بودند،ناگهان بادى از معده مباركشان به سمت توپ پرتاب شد كه همين باد معده امام سبب انحراف توپ شد
امام در مصاحبه ای که بی بی سی با وی در استادیوم ترتیب داد پس از دادن چند تا فحش آبدار به بی بی سی به خاطر حمایتش از عباسیون و علویون، خواستار حضور بانوان در استادیوم های ورزشی شد. وی گفت درسته که اینجا جای سوزن انداختن نیست ولی جای سوسن آوردن که هست.
در همین لحظه امام نقی‌ در جواب شعار بعضی‌ تماشاگر نماها که فریاد میزدند: شیر سماور، اگزوز خاور، به …ون داور، تمبان نقوی که یادگاری از جدشان رسول خدا بود را پائین کشیدند و ذوالنعوظ مبارک را نشان آنها دادند که منجر به سکوت سریع تماشاگران شد. خبر دیگری حاکی‌ از آن است که به خاطر این عمل امام بزرگوار، بعضی‌ تماشاگران غیر مسلمان در حال گرویدن به دین مبین اسلام هستند.
در مصاحبه ی رسانه ای انتهای بازی امام دلیل تجاوز به تیم بحرین را اینگونه اعلام کرد: تقصیر خودشونه میخواستند با شرت نیایند!


بروسلی خطاب به امام نقی: 精武体育会についての伝説
امام نقی: ها؟
بروسلی: の地位を築き
امام نقی: ای کافر یا به نقویان ایمان بیاور یا شمشیر می‌شود بینمان داور.

(…خشم بروسلی و لگدهای پی در پی او بر سر و صورت امام نقی
امام نقی با سر و صورتی کبود خطاب به نقویان: هر که من مولای اویم بعد از این بروسلی مولای اوست


روزی یکی از اصحاب از امام پرسید: یا نقی! شما چگونه طی الارض می نمایید؟ حضرت فرمود: “میگ میگ …!” و در دور دست ها ناپدید شد.

روزی مرد رندی خدمت امام نقی (ع) شرفیاب شد و پرسید: ای آقای من ، نظر شما در مورد فلسفه یونان چیست؟ حضرت اندکی تامل فرمودند و سپس پرسیدند: ها ا ا ا ……. ای فَلسَفَه که گفتی، ای یعنی چه؟ ( جامع المزخرفات – بخش علم لدنّی) ——————— روزی مردی از مدینه با حالی زار خدمت امام رسید و گفت: ای مولا، خودم که حیفم اما پدر و مادرم فدایت شوند، پرسشی دارم. حضرت فرمودند: بنال مرد پرسید: زنم حرفم را گوش نمی کند. او را نصیحت کرده ام، رختخوابم را هم جدا کردم، با چوب مسواک هم روی دستش زدم جوری که قرمز نشه اما باز هم افاقه نمی کنه. شما بفرمایید چه کنم؟ حضرت فرمودند: خاک تو سر زن ذلیلت کنم. همچین بزن که مثل پوستر بچسبه به دیوار (فی التدبیر المنزل – بخش تادیب النسا – پاراگراف دوم) —————– روزی امام برای مردم شروع به سخنرانی کردند و فرمودند: بَندَه ….. و همه ی مردم گریه کردند. حضرت فرمودند: خفه بی پدر مادر ها، بزارید حرفم رو بزنم. شاید این بار خنده د ار باشه (سیره النقی – سخنرانی ها) ———————– روزی زنی از حضرت پرسید: ای مولا، وقتی موهام رو مش می کنم، مش موهام درست در نمیاد، دلیل چیست؟ حضرت فرمودند: یه کم اکسیدانت رو کمتر بریز دیگه مش موهات خراب نمی شه اما یادت باشه مشت رو زود بشوری موهات نسوزه و آن زن از پاسخ حضرت چهار تا شاخ درآورد و گفت: امام جوری پاسخ من را داد انگار روزی سه بار خودش مش می کنه. حقا که علم آسمان و زمین نزد اوست. (فی احوال النسا و مش کردن مو – فصل رنگ مو و اکسیدان ها) ———————————- از حضرت پرسیدند پاسخ این همه مسایل را از کجا می دانید. حضرت پاسخ دادند: حل المسایل نبوی چاپ جدید ——————- گبری از حضرت پرسید: چگونه است که در ماه رمضان آمار جرم و جنایت کم می شود؟ آیا مسلمین همان مجرمین هستند؟ حضرت فرمودند: کره خر قرار نبود مچ گیری کنی ها، می خوای منم از عصای حضرت موسی ازت بپرسم مثل خر تو گل بمونی. (فی التقابل مع سایر الملل و المذاهب – پاورقی )

نقل است در جنگ صقين لشگر امام با لشگر معتصم در جنگ بود، چيزی نمانده بود که لشگر امام پيروز شود و به هر کدام از صحابی امام یکی از ياران معتصم را به عنوان کنيز و يا غلام تقديم کنند؛ در اين لحظه یکی از لشگريان معتصم به نام “عمو رقاص” که مشهور به زيرکی بود به معتصم گفت تا سربازان شوشول‌ها را سر نيزه کنند.

سربازان لشگر معتصب شوشول‌ها را سر نيزه کردند و گفتند که شوشول برای ما تصميم بگيرد، سربازان امام گفتند که ما با شوشول سر جنگ نداريم؛ و هر چه امام به آنها می‌گفت شوشول واقعی و ناطق خود من هستم، قبول نمی‌کردند.
قرار شد از هر سپاه يک نفر به حکميت انتخاب شود، از سپاه معتصم “عمو رقاص” انتخاب شد، و به اصرار صحابی و علی‌رغم نظر امام از سپاه امام شخصي به نام “ابوموسی حشری” انتخاب شد (صحابيان فکر نمی‌کردند که هيچ وقت ابوموسی “حشری” از عمو “رقاص” کم بيا‌ورد).
در نهايت عمو رقاص ابوموسی حشری را فريب داد و نتيجه حکميت آن شد که شوشول امام ما را نصف کردند، و بسياری از صحابی امام را به کنيزی و غلامی بردند.
راه و رسم نقوی – جلد 3 – فصل 4 – جنگ‌های نقوی

روزی امام نقی در مجلسی حاضر شد مریدان به احترامش برخواستند امام رو به جمعیت کرده و جنتی را در آن میان دید و فرمود: حاج آقا ترو خدا بفرمایید با این حالتون

آیا خدا وجود دارد؟
آقا این چه سوالیه! معلومه که خدا هست. دلایل:
۱- حضرت امام نقی می‌فرماید: خدا هست اگر نبود من به شما می ‌گفتم.
۲- حضرت در جایی دیگر می‌فرماید: نبود خدا چیزی از عظمت خدا کم نمی‌کند.
۳- روزی بین امام علی و امام نقی بر سر این موضوع مشاجره‌ای در گرفت. امام نقی که از این سوال سخت برآشفته بودند به امام علی فرمودند «ابله! خدا هست». این سخن امام علی را متاثر کرد و ایشان سریعا به اسلام گروید. در این لحظه امام نقی برآشفت و فرمود «ابله! تو قبلا ایمان آورده بودی!


صدور موج بیداری نقوی به لیبی!
امام نقی(نق) ضمن تبریک به مردم لیبی فرمود: این پیروزی درسی بود برای مجوسان تا بدانند با شعار الله اکبر بر رو پشت بام و تفنگ آب پاش حکومت های علوی و عباسی سرنگون نمی شوند !

روايت است روزی شاگردی از امام نقی پرسيد: “بار اماما، چه حکمتيست که شما با اين عظمت و دانش لايتناهی در ميان نوادگان رسول اکرم(ص) دهم شديد؟ امام با متانت دست در شترزين خود کرده پيراهن شماره 10 آرژانتين را در آورده و با لبخندی گفتند: به عشق ديگو

قائم الزاویه‌ای رسم می‌کردند به طوریکه هیچ کدام از اضلاعش بر دیگری قائم نبود و همچنین با انگشتان مبارکشان انتگرالی می‌گرفتند که با لبهایت بازی می‌کرد.
(نقی و مثلثات صفحه ۳۴)

هیچ چیز مانند سبیل نمی‌تواند شما دختران را از گزند نامحرمان در امان بدارد، حتی حجاب
(برگرفته از سخنرانی امام نقی (ع) در جمع دختران بسیجی سامرا)
صحابه‌ای از امام پرسید:

روزی يکی از اصحاب نزد امام نقی (ع) رفتند و سوال فرمودند : چرا در قرآن از برف سخنی به ميان نيامده است ؟ و ايشان پاسخ دادند : سوالای آسون وضو اينا رو ميريد از حسن و حسين می پرسيد سختاش می افته به من

روزی امام نقی به انیشتین فرمود: یا انیشتین. انیشتین رویش را برگرداند و گفت بله پسر رسول خدا. امام فرمود اول صدایم را شنیدی یا مرا دیدی؟ انیشتین گفت اول صدایتان را شنیدم. امام فرمود پس چرا می‌گویی سرعت نور از صوت بیشتر است. انیشتین از تئوری خود اورد
پشیمان شد و فورااسلام

آورده‌اند که حضرت به پیج عباسیون می‌رفت و همه‌ی نوشته‌های اونها رو لایک می‌زد و به همه سفارش می‌کرد که لایک بزنن. همه از این جوانمردی حضرت کف کردن. حضرت سرش رو خاروند و گفت: مگه این علامتا بیلاخ نیستند؟

از حضرت پرسیده شد:آیا شما اگزیستانسیالیست هستید؟
فرمودند: خیر، من نقی هستم.
(امام نقی (ع) – رد مکاتب غیر‌الهی)

شخصی از امام نقی پرسید جماع با گرگ چه حکمی دارد؟
پاسخ داد: معصیت است لاکن جماع کننده لایق نشان شجاعت

در مجلسي يکي از شاگردان عرض کرد: خر و گاو که از يک خانواده اند، چرا احکام گوشت آنها متفاوت است؟
امام (ع) فرمودند منو جدم حسين هم از يک خانواده ايم براي او 2 ماه عذا داري مي کنند مارا 12 ماه اسکول مي کنند، هم خانوادگي که دليل نمي شود

روزی امام با جمعی از اصحاب برای سیاحت به آمستردام رفته بودند. ایشان در یکی‌ از کوچه‌های رد لایت دیستریکت چند دقیقه به داف پشت یکی‌ از ویترین‌ها خیره ماندند و کلامی حرف نزدند. بعد از چند دقیقه همانطور که دود علف را بیرون میدادند رو به صحابه کردند و فرمودند بخدا سوگند داستانهأیی که جدّم از بهشت در قرآن وصف کرده در مقایسه با اینجا ...شعری بیش نیست. اصحاب خشتک دریدند و به سمت لوگزامبورگ دویدند نقل است که بلال حبشی به اذن پیغمبر برای خواندن اذان به پشت بام درآمد ولی صدای او به سختی شنیده میشد. پیامبر نقی را ندا داد که: یا نقی حیلتی نما که اذان مان در خطر است . نقی به پشت بام رفت و با بلال درآمیخت .گویند بلال از شدت درد چنان الله اکبری گفت که صدایش تا ده فرسخی شنیده شد. (نقش نقی در توسعه اسلام)

یکی از دلایل شکست لشکر امام نقی در ناقورا (عاشورای نقوی) این بود که حضرت اشتباها آب را به روی لشکر خودشان بسته بودند. (نقی و نهضت ناقورا)

آیا میدانستید حکومت عباسی تنها حکومتی بود که هت تریک کرد و هر سه امام تقی و نقی و عسکری را به یک شکل و با زهر مسموم نمود؟ (از سری فکتهای شیعه / یک تیر سه امام)

شخصى از امام نقى پرسيد يابن رسول الله چرا روزه نميگيريد؟
امام فرمودند زيرا مشكل دارم
ان شخص سوال كرد مشكلتان چيست؟
امام جواب دادند:گرسنه ام ميشود

امام نقی در هنگام افطار همیشه از کتاب آشپزی رزا منتظمی فال می گرفت و اکثرا هم قرمه سبزی می آمد


روزی از روزهای ماه مبارک, امام نقی زیر درخت خوابیده بود که ناگهان سیبی به شدت بر سرش اصابت کرد.
حضرت میوه را از زمین برداشت و با خود گفت چرا این سیب به آسمان نرفت و بر سر من افتاد؟
تاملی کرد، سپس سیب را خورد ، بادی رها کرد و مجدد خوابید
نقی و جاذبه زمین

امام نقی (ع): برترین شما نزد ما بهترین شماست و بهترین شما همانا برترین شماست
(در روایات آمده که امام پس از گفتن این حدیث ریبوت شدند)

به نظر شما پنج تا از ضعیف‌ترین کارهای امام نقی چیست؟

1- نشان دادن آلت مبارک در جمع عالمان به هنگام مواجه با سوالات دشوار

۲- برخورد با پنکه سقفی در شب معراج
۳- حضور در کانون فرهنگی آموزش و کسب رتبه ۱۰ امامت در بین ۱۲ شرکت‌کننده
۴- رصد اقمار مصنوعی با چشم بسته
۵- خارج شدن از دین اسلام بعد از دیدن قبض گاز


روزی نیوتون را نزد امام نقی بردند امام فرمود: تو گفتی که جرم یک کیلو گرم پنبه و یک کیلو گرم آهن با هم برابر است؟ نیوتون گفت :بله برابر است امام نقی فرمان داد که یک کیلو گرم آهن و یک کیلو گرم پنبه فراهم کنند وسپس هر دو را بر سر نیوتون کوبید و پرسید آیا برابر بود؟ و بدین ترتیب نیوتون از گفته خود پشیمان شد و جامه ها درید و نعره زنان و شیون کنان به اسلام روی آورد

قاطعیت امام در پاسخ دادن:
روزی من و تعداد دیگری از اصحاب نزد امام نقی رفته بودیم. من سمت راست امام نشسته بودم که ناگهان یکی از اصحاب پرسید: «ای امام، کدام یک از ما نزد شما عزیزتر است؟» و امام قاطعانه انگشت اشاره دست خود را با سرعت و قدرت زیادی به سوی صورت من آوردند و گفتند: «این!»
از آن روز به بعد من فقط با یک چشم به زندگی خود ادامه دادم.

حضرتش همواره ماه مبارک را در سفرهای اسلامی به سر میبرد و هیچگاه قسمت نمیشد از ثواب روزه گرفتن بهره مند شود لاکن اصحاب نزدیک امام نقی احادیث گهربار ایشان را اینطور نقل میکنند:

•از ما نیست کسی که سحری خوردنش را تا دم افطار طول ندهد.
•به خدا سوگند لذتی که در روزه خواری هست, در روزه داری نیست.

• هر که در رمضان شرابی به یاد ما ننوشد همانا در پل صراط برایش جفت پا میگیریم.
•به جماع نگویید روزه دارم , به روزه بگویید جماع دارم.
•رمضان ماهی است که ابتدایش زحمت, میانه اش ضعف و پایانش مرگ است !

•دعای امام : آخه خدا جون قربون بزرگیت! تو که غذا نداشتی واسه چی مهمون دعوت کردی؟

دختری به امام نقی گفت: من عاشق شما هستم. نقی به او گفت: لیاقت تو برادر من است که از من زیبا تر است و پشت سرت ایستاده است. دختر برگشت و کسی‌ را پشت سر خود ندید. اما امام جستی زد و از پشت به او تجاوز مبسوطی کرد. سپس رو به صحابه کرد و گفت اگر عاشق بود پشت سرش را نگاه نمی کرد. اصحاب نعره ای زدند، خشتک ها بدریدند و همگی به دختر تجاوز دسته جمعی کردند.

حکیمی یونانی بر امام نقی وارد شد. امام گفت: نام تو چیست؟ گفت من ذیمـِقراطیس (دموکریتوس) هستم. امام فرمودند: گهت بگیرند با نامت، چه کرده ای؟ گفت: من کاشف نظریه اتمیک هستم. امام فرمودند: اتم چه باشد؟ گفت: یعنی هر چه را تقسیم کنیم، به ذراتی میرسیم که کوچکتر از آن موجود نباشد و انها اتم هستند. امام شمشیر برداشته و حکیم را به قسمت های مساوی تقسیم کردند. تا جایی که خسته شدند و دیگر نمی‌توانستند به کوچکتر از آن تکه کنند. فرمودند: انگاری درست میگفت، شمشیر را کنار گذاشته و آب انگور نوشیدند. - از کتاب نقی و مباحثات علمی

روزی یکی از صحابه از حضرت (ع) پرسید یا نقی....چگونه ممکن است که ما از نسل آدم و حوا باشیم در صورتی که هابیل و قابیل کسی را نداشتند که با وی ازدواج کنند....؟ حضرت لحظه ای تامل کرد و بعد دو دستی بر سرش کوبید و گفت : "و خداوند سوات (بسیار سوتی دهنده) است"/ امام و تامل ها

سرگرمی های امام نقی(ع) در نوجوانی،روشن کردن فندک زیر بیضه شتران بود./ذکر النقی-باب شوخی با حیوانات

یکی از اصحاب به نزد حضرت آمد و پرسيد: “يا نقی ، حقيقت چيست؟” نقی فرمود: “برو و روز ديگر بيا.” اصحاب روز بعد آمد و پرسيد: “يا نقی، حقيقت چيست؟” نقی فرمود: “برو و هفته ديگر بيا.” اصحاب هفته بعد آمد و پرسيد: “يا نقی، حقيقت چيست؟” …نقی فرمود: “برو و ماه ديگر بيا.” اصحاب ماه بعد آمد و پرسيد: “يا نقی ، حقيقت چيست؟” نقی فرمود: “برو و سال ديگر بيا.” اصحاب گفت:”يا نقی، نكند شما هم حقيقت را نمى دانيد؟” نقی فرمود:”اينك تو به حقيقت دست يافتى.”

حضرت هیچ گاه به باد گلو اعتقاد نداشت ؛ همیشه و در همه جا گوز را ترجیح می دادند و می فرمودند : بادی بود و راهی داشت، آیا با تو کاری داشت!!؟
کتاب باد الرساله، روی جلد


روزی مردی نزد امام نقی رفت. چون امام نبود برگشت.
2345کتاب اسرار الغیب، فصل دو هزار و دوازدهم، صفحه

یک روز صبح نقی بین اصحاب رفت. ناگهان از میان کفار یکی برخاست ( همیشه یک نفر باید به پا خیزد ) . گفت : نقی شرتش گل گلیه
نقی فرمود : به مادرت بگو خیلی دهن لق است و آن کافر در جا اسلام آورد.

روزی دو نفر نزد امام امدند و از ایشان پرسیدند: "پدرمان سه گوسفند برایمان باقی گذاشته !نمی دانیم چگونه آن را بین خودمان تقسیم کنیم. چه کنیم؟"
امام کمی به فکر فرو رفت. در روی تخته ی سیاه کمی محاسبات ریاضی انجام داد همینطور نوشت و نوشت تا در نهایت حساب دیفرانسیل و انتگرال را پایه گذاری کرد.
ریاضیات نقوی

آورده اند روزی نقی (ع) از بازارچه سامرا گذر می کردندی در میانه راه مردمی را بدیدند که از فرط بیکاری مشغول بازی با آلت خود بودندی امام کمی به فکر فرو رفتی و به صحابه فرمودندی به جدم قسم در بلاد اسلام بی کاری را ریشه کن کنیم. در آنجا بود که حضرت به ساخت وسیله ای همت ورزیدندی و آن را تسبیح نامیدندی و مردم زان پس با تسبیح خود مشغول بشدندی

شخصی نزد امام آمد و گفت : یا حضرت. خبر هایی از بلاد کفر به گوشم رسیده. فردی ادعا می کند اگر وارد یک سیاهچاله و از آن خارج شویم، می توانیم به گذشته سفر کنیم.
نقی فرمود : می دانی فرق سیاهچاله ها ی ما و کفار در چیست؟
آن شخص سرش را به نشانه ی نفی تکان داد.سپس نقی او را به سیاهچاله افکند و فرمود : فرق آن در این است که اگر وارد سیاهچاله های ما شوی، بدون این که از آن خارج شوی می توانی تا هفت نسل پیش از خود را جلوی چشم مشاهده کنی.
تبحر امام در هیات و نجوم

روزي امام نقي(ع) در جمعي مشغول موعظه بودند. ناگهان بادي از يك جاي پيرمردي كه در مجلس خواب بود بيرون آمد و پيرمرد به يك باره از خواب پريد. امام از او پرسيد چه شده است. پيرمرد گفت اي مولاي من خواب پدرت را ديدم.
امام فرمود ما هم صدايش را شنيديم.
امام و تعبیر خواب

در روایات نقل شده که روزی امام نقی بسیار افسرده شده و به ناچار پیش روانپزشک رفتند و خطاب به روانپزشک گفت: یا طبیب، من بشدت افسرده ام، هیچکس مرا به (...ش!) هم حساب نمی کند و در اینجا بود که دکتر بدون لحظه ای تردید ،خطاب به منشی خود گفت : نفر بعدی

ای نقی همانا ما به تو و پدرانت زنان بسیار دادیم تا با انها هم خوابه شوید و توله های رنگارنگ بوجود اورید و هر کدام از آنها راهی پیش گیرد به دیاری.و در ان جا بمیرد و دفن شود و زیارتگاهی باشد برای عوام ناشی و خر پندار.
صحیفه النقیه


نقل است روزی یکی از صحابه امام را دید که در زیر تیغ آفتاب مشغول بیل زدن پای بوته های انگور بودند... جلو آمد و گفت: "یا نقی، چگونه است که شما شخصا با دستان مبارک خود اینگونه کار و تلاش میکنید؟" حضرت لحظه ای تامل نمودند و سپس بی درنگ بیل را به آن صحابه دادند و فرمودند: "راست میگویی" و آن صحابه سالهای سال در باغ امام مشغول به خدمت بود!!!!

گفته می‌شود از دلایل طرد شدن امام نقی (ع) از خاندان عصمت و طهارت، عادت ایشان بر ایستاده بول کردن بود. اما موردی که گفته می‌شود خشم شیعیان را برمی‌انگیخت، سوت زدن حضرت در هنگام ادرار بود.
فی‌ العادات الادراریة – صفحه‌ی
۳۱۲

شب قبل از جنگ با معتصم عباسی بود که امام یاران خود را داخل خیمه جمع کرده و به یاران گفت: ببینید، من بهتون نمی‌خوام دروغ بگم. فردا همتون در جنگ کشته می‌شید. پس حالا من چراغ رو خاموش می‌کنم. هر کس که نمی‌خواد فردا تو جنگ شرکت کنه، می‌تونه بره. پس امام چنین کرد. چراغ که روشن شد، همه‌ی یاران رفته بودند و امام خیمه را در حالتی یافت که تمام وسایل آن غارت شده بود.
امام گفت: هاها! خیلی خوب، شوخی بامزه‌ای بود. حالا دوباره چراغ رو خاموش می‌کنم، همه چی رو برگردونید سر جاش.
چراغ که روشن شد، حتی البسه و انگشتر معروف حضرت را هم ربوده بودند.
امام در حالی که برهنه وسط خیمه وایساده بود گفت: بچه‌ها بس کنین دیگه. کم‌کم داره بی‌مزه میشه. من یه بار دیگه چراغو خاموش می‌کنم…
امام خواست چراغو روشن کنه که انگار چراغ رو هم برده بودن

بعد از تـزویـج امام نقی(ع) و ســوسـن خانوم، روز پنجـم بعد از زُفاف طفلی از سوسن بیرون جهید.
امام از این قـضیه بسـیار خرسند بودند، ولی اصحاب جمـلگی حیران گشته و درجوار حضرتش آمده پرسیدند: یا اماما واقعاً خوشحالی؟!
امام فرمود:بــلی، به جدّم قسم طفـلی که پس از 5 روز بدنیا آمده پس از 3 روز به امامت خواهد رسید!

از محدث الجدیده روایتست که شبی رسول اکرم در عالم خواب بر امام ظاهر شده در حالی که از شرم گونه هایش گل انداخته بود به امام که تخمه ژاپنی می خوردند گفت : پسرم . شنیده ام که مردی از تخمه ی نبوی سه دختر پاکش از تیره ی نقوی را سفاکانه کشته است . آیا چنین است ؟ امام فرمود : آآآرررره اوس ممد . مرتیکه الدنگو برنامه دارم واسش . پیامبر فرمود : من و الله تصمیم گرفتیم به خاطر داشتن چنین مومنانی از خدایی و پیغمبری استعفا داده در جایگاه قاطر گاری به زندگی ادامه دهیم . ضمنا یه ماموریت واست دارم گوشتو بیار .. . راوی گوید : فردای آنروز در زندان سامرا مرد قاتل مورد جماعی سخت از سوی یکی از ملاقاتی ها قرار گرفت بطوری که درجا سه دختر زایید
ذکر مرشدنا و سیدنا نقی (کف کش الله) جمّاع المتجاکشین

آن منتهای شهوت، بس مملواز شهامت، آن اشتباه فاحش، آن سالک جفاکش، آن شیرمرد ...ش، آن قاطر امامت، آن دشمن خلافت، آن وسواس النّجاست، آن از خواصّ نسناس،آنکه سرش بُوَد تاس، آن شبروی شقی، آن ولد التّقی، آن سالوس اهل بِیت، آن معتاد مسکرت، آن فاجعه زیست محیطی، آن سامرا را عظیم ترین سوتی، سیدنا نقی بود و بیش از نه هزار او را مرید بود و اوایل نزد نسوان خ...جول بود و عبایش رنگ شوکول بود و نظریه پرداز اسلامِ خشن بود و نزد علفیان چون بسم الله بر جن بود و صاحب پیجی در فیس بوق بود و هماره پیجش شلوغ بود و افکارش مملو از شِت بود و در حین جماع بسیار چت بود و خانوم باز در ابعاد وسیع بود و منتقم بطرزی فجیع بود و گویند دائم النّعوذ بود و بر مرکز خیمه ی نقویت عمود و در پیکر ولایت چو ذوالنّعوذ .
ابونقید ابا النشتر، من باب صفات امامنا نقی (سایکو اسکیزوالله)، افعال معکوس وتعریفات خرکی در ثنای آقام

ابن جَقّال در محضر امام از ايشان پرسيد:
پدر و مادرت به فدايش، كدام حيوان به درگاه حق مقرب تر است؟ سگ اصحاب كهف يا عفير الاغ رسولولا؟
امام در حاليكه آب انگور را لاجرعه سر ميكشيدند فرمودند:
هيچ كدوم! گوريل انگوري

در خرابات مغان نور نقی میبینم
این عجب بین که چه نوری ز چی چی میبینم
جلوه بر من مفروش ای علوی خنگ که تو
عظما می بینی و من اما نقی می بینم


صحابه اي پرسيد:امام چه ميگويي در باب آنانکه در به پيج تو ميآيند و به انصار و اصحابت توهين ميکنند؟
امام فرمود ويل للهتاکين-به خدا قسم کوچک زادگاني هستند که مي پندارند با وق وق به من يا اصحاب کرامم بزرگ ميشوند ولي نميدانند باسن خود را با شاخ گاو در انداخته اند
صحابي ديگر باره پرسيد:امام چرا از کلمه ذوالنعوذ استفاده نکرديد و گفتي شاخ گاو؟
امام گفت :فلان فلان مادرت بي شعور هرزه مادر به ....مگر نميبيني زن و بچه نشسته؟
امام و رعايت ادب در پاسخ به هتاکين به پيج ان حضرت

امام نقی در پاسخ به اعتراض "آلت الله میرزا دسته بیل سامری" مبنی بر سرکوب مخالفان پاسخ گفت: جدم علی مخالفانش را با ذوالفقار به 16 قسمت مساوی نقسیم می کرد و با هر قسمت به طور مجزا جماع می نمود و بعد هم آنان را می خورد، لکن من مخالفان را با ذوالنقار تنها به دو نیم تبدیل می کنم و قبل از آن فقط یکبار با آن ها جماع می نمایم.
رأفت نقوی


نقل است سمی که معتصمِ ملعون با آن امام نقی‌ را از پای درآوردند بسیار قوی تر از سمی بود که با آن حضرت جواد را به فاک دادند، دلیلِ این امر این بود که خواندن نبوّت مثل پشه‌ که به پیفپاف عادت می‌کند، به تدریج در برابر سمها مقاومت بیشتری پیدا میفرمودند.

اورده اند عید مورد علاقه اماممان قالووین بوده است و هر سال در بلاد قروپا حاضر میگشتد و هر سال برنده وحشتناک ترین قیافه میشدند و جالب تر این جاست ایشان بدون هیچ تغییر در صورت و لباس به این مهم میرسیدند.

روزی امام نقی به قصد معراج، زمین را ترک کرد. در میانه راه چند ابر سفید دید. ناگهان از معراج به سمت ابرها تغییر مسیر داد و جماعی سخت با آنها کرد. روز بعد ابرها چنان باردار شدند که تا 3 ماه تمام در سامرا باران میبارید و سیل بسیاری از خانه های مردم را زیر آب برد

نقل است امامِ معصوم مان روزی یکی‌ از دو طفلان مسلم را گروگان گرفت و به او تجاوزِ سفتی فرمود. بد از سه روز برای آزادیش طلب آنیکی طفل مسلم را کرد، مسلم که نگران فرزند بود دستپاچه شد و طفل دوم را تحویل دادو طفل اول را تحویل گرفت. نقل است امام تا سالها با همین حربه به صورت نوبتی با دو طفلان مسلم همبستر میشدند !!!
امام و دایورسیتی


روزی نقی پی برد که یکی از صحابه یواشکی سوسن را انگشت می کند و شبها با خیال او استمنا میکند. پس فی الفور آیه ای توهم زد و نقیون ملزم شدند زنانشان را داخل گونی سیاه چادر حبس کنند و فرمود به خدا سوگند از جدم شنیدم که زن خوب مثل خمره آب انگور باشد اگر آنان را در زیر زمین حبس کنید با گذشت زمان گواراتر شوند. لازم به ذکر است سحابی مذبور روز بعد در یک حادثه شترسواری با شتری سه کوهان در خارج سامرا شهید شد.
برهان وجوب حجاب برتر ازدیدگاه نقویت - استاد مظخرفی

در سال‌های آخر امامت شبی حضرت مشغول درد دل با یکی از صحابه‌ی خاص بود. به او فرمود: ای «ابن مجموع»! ولله در تمام عالم مظلوم‌تر از من نمی‌توانی بیابی؛ موهای زهارم رو به سفیدی است و هر روز به شهادت نزدیک‌تر می‌شوم، در حالی که داغ صیغه کردن «هيفاء الوهبي» به این دلم مانده. سپس هر دو مانند ابر بهار گریستند

منقول است که رسم امام چنین بود که هرسال در سالروز امامت خویش مردمان را جمع مینمود و از ایشان بیداد میستانید وعادت امام چنین بود که میگفت امسال شمارا چه سختی و مشقت حاصل شده مردمان نیز لب به تظلم میگشودند .سالی در ان هنگام که امام بار خاص و عام دادی صحابه ای خالد نام با امام گفتی که اماما پس مشکل بیکاری چه شد؟ با اختلاس چه کردید؟ زمین رایگان و مسکن مهرت چه شد؟پول خرمای سامرا چه میشود؟
امام فرمودند... خالد صبر پیشه ساز که به لطف خدای درست شود.سال دیگر چنان که عادت امام بود بر خضره میدان بر نشست و خلقی به تظلم امدند ولی هیچیک سخن نگفتندی.امام جانش بر لب آمد و فرمودند نمیخواهید بپرسید که بیکاری؟اختلاس و زمین چه شد؟ کسی جواب نداد تا آنکه صحابی ای آهسته گفت اماما این مسایل را بگذارید برای خدا شما بگویید خالد چه شد؟؟
امام و تیز بازی صحابه-باب علت القتل صحابه

روزی یکی از یاران امام با شتاب نزد ایشان آمد و گفت: یابن رسولولا! شنیدیم در دیاری دور از پای زن یهیودی خلخال را در آوردند چه کنيم؟ امام ناگهان بلند شد و فرمودند:
" چیزای دیگشو چی؟ در آوردن؟؟؟""
امام و پرت بودن از موضوع، حلیه المتقین


روزي ابن مقعد از حضرت پرسيد: حد لازم ورود دست به ماتحت هنگام تخلي براي طهارت چقدر است؟ امام چشمكي به اصحاب زد و فرمود: بخدا قسم كه كمتر از آرنج طهارتي در پي ندارد. ابن مقعد به مستراح دويد و ساعتها در آنجا نعره زد!
شوخي سامرايي هاي امام


در یکی از جنگهای چریکی امام نقی و اصحاب با حکومت فاسد عباسی، سپاه امام نقی ریدمانی اساس نموده و اصحاب بسیاری کشته و زخمی شدند. در آن زمان معروف بود که دم ذوالنعوظ امام مسیحایی است و اگر آنرا بر دهان مجروح گذارد، جراحت از بین میرود. امام مجروحی را دید و خواست دم مسیحایی را در دهانش بگذارد که آن مجروح اشاره به مجروح کناری کرد و به امام گفت " اون حالش بدتره". امام به طرف مجروح دوم رفت و مجروح دوم هم ...با فداکاری مجروح دیگری را به امام نشان داد! امام وقتی بر بالین مجروح سوم شتافت دید که تمام کرده و به نقاهت رسیده است. امام بر بالین مجروح دوم آمد و دید که او هم به نقاهت رسیده و سپس مجروح اول را نیز به گاء رفته یافت. اما با خشم فراوان فریاد کشید: "خدا ... "
خدمات متقابل امام و ذوالنعوظ، شهید دکتر آیت الله خلبان مرتضی مطهری

داریوش هخامنشی: اهورامزدا دروغ را از سرزمین و مردم من بدور نگه دارد
کوروش بزرگ : مرد پارسی دروغ نگوید حتی بهنگام مرگ در جنگ
... محمد به علی : ای علی در 3 جا دروغ نیکوست : میدان جنگ ، وعده به زنان
و اصلاح بین مردم.{ وسایل الشیعه – جلد 12}


طبق آمار حاصله از تاثیرات احادیث امام نقی، تمرکز زدایی از تهران پایتخت پر جمعیت ایران می باشد، بدین طریق که در این بلاد فارس هرکس احادیث امام را می شنود به طور اتومات خشتک پاره نموده و به بیابان های اطراف می گریزد و همانجا مستقر می شود، گزارش های حاصله حاکی از این است که هم اکنون تا شعاع 10 کیلومتری بیابان های تهران جای سوزن انداختن نیست...

آورده اند امام عاشق حشرات ( جمع حشری ) بودند و همیشه عطرهای گران قیمت و لباسهای فاخر میپوشیدند تا توجه حشرات سامراء را به خود جلب کنند که در این زمینه هم کاملا" یول بودند و در آخر به خفت گیری و تجاوز روی می آوردند

.سید عالمین در جمع صحابه فرمود آیا می‌خواهید شما را از آینده خبر دهم؟ گفتند: هـــا خوبه، بوگو بوگو! حضرت عرض کرد: در دوره‌ی آخرالزمان مردی از سرزمین پارس به پا می‌خیزد که کسی مانند او خار چشم عباسیون و علویون نخواهد بود... همانا محبان من، از هواداران او باشند. وقتی اصحاب نام آن رجل را جویا شدند امام فرمود: نامش «بهرام» است و کنیه‌اش «ابن مشیر». پس همگی به سلامتی‌ او آب‌انگورها نوشیدند

سینوقه پزشک مخصوص نقی (ذوانعوظنا فداهُ) نقل میکند که هر موقع سال که برای چِک آپ به بیت نقی (ع) میرفتم،ذوالنعوظ ایشان را از لحاظ اسقانقارد بین المللی در سطح A+++ میافتم،و هر روز خدا نیز سوسن را شاکی از دردِ وافی:
ز بوی ریش تو مفتونم ای نق
ز دست ذوالنعوذ دل خونم ای نق
غم عشقت چو خشتک بردرم کرد
فراقت مرغ بی بال و پرم کرد

همان ابن ابی بواسیر نقل میکند که حضرتش فرمود"هر کس ذوالنعوط ما را شاد کند خداوند هفتاد بلا را از او دفع میکند که کوچکترین آن جذام است" . یکی از صحابه پرسید بزرگترین آن کدام است که ایشان فرمود" من همین یک بیماری را بلدم ای نادان"
بحار الادوال؛ جلد دو باب سوالات ناصواب از امامان




آنطور كه از روايات برمي آيد،روزي امام فرزند دلبند خود،عسكري ملوس،رو براي گردش علمي به معراج برده بودند.پس از گردش و تفريح با حوريان،به هنگام بازگشت به زمين،در اطراف فرودگاه سامرا،شتر امام با مشكل فني روبه رو گشت،به نحوي كه همه تلاش هاي امام براي باز كردن چرخ هاي جلو با ‎...شكست رو به رو شد.امام كه از مهارت خلبانان پارسي در اينگونه موارد بسيار شنيده بودند،تصميم به فرود اضطراري بدون چرخ جلو گرفتند.اما متاسفانه به دليل صرف آب انگور بسيار و ناتواني در كنترل شتر در حالي كه تنها چند ثانيه تا برخورد شديد شتر با زمين مانده بود،با نقل حديثي با مضمون "گور باباي عسكري" به تنهايي ايجكت كردند.متاسفانه در اين حادثه صدمات جبران ناپذيري به دستگاه توليد مثل عسكري كوچولو وارد شد


روایت است در جنگ نندق امام نقرو ابن نقدود را بر زمین افکند و قصد جان او را کرد که ناگهان نقرو تفی به صورت مبارک امام انداخت! امام بلند شد و به پشت بوته زاری رفت و پس از اندکی‌ آمد! یکی‌ از صحابی پرسید: یا امام! خشمتان فرو کش کرد؟ امام فرمودند: خشم کیلویی چنده؟ به ذولنعوظ "لیدوکایین" زدم تازه! سپس رو به نقرو کرد و گفت: بخواب و وصیت کن...
امام و سؤ استفاده از دارو ها

از ام الساک نقل است که امام در روز شهادت جانگوز بابای جواتشان راهی مزار آن معصوم شدند , وقتی به نزدیکی آن رسیدند متوجه یک جفت سگ شدند که کنار قبر آن جواد مشغول جماعی بس سخت هستند, حضرت با دیدن این صحنه به سرعت به سمت آن دو سگ دویدند و وقتی به آنها نزدیک شدند با حرکتی سینمایی گوشی آی فون خیش را از جیب مبارک به در آورده و مشغول فیلم برداری شدند و زیر لب میگفتند : احسنتم همین امشب در آنترنت آپ میکنم اصحاب فیض ببرند.
-در باب لوده بازی های حضرتش

آن حضرت هر سال در شب ضربت خوردن «پسر ابوطالب» به شکل مرموزی دچار جنون می‌شد، چنان که از قهقهه‌ی بسیار خود را نجس می‌کرد.
«نـقیـلیکس» | افشا شده توسط یکی از غلامان بیت

روزي شخصي از امام پرسيد: چرا جدتان رسولولا وقتي جوان و بيكار بود با زن مسن و پولدار ازدواج نمود؟ حضرت فرمود:ابله در دنياي امروز تفاهم مهم است نه سن و سال. شخص گفت: پس چرا بعد كه به قدرت رسيد فقط سراغ زنان جوان ميرفت؟ حضرت كه روي مود رافت اسلامي بود گفت: خديجه كه مرحوم شده بود. يكي بايد ايشان را پرستاري ميكرد يا نه؟ آن شخص گفت: ولي ايشان عايشه 7 ساله را گرفت كه خود نياز به پرستار داشت.حضرت بروي خود نياورد و گفت: آن ازدواج مصلحتي و براي تحكيم اسلام بود. آن شخص ول نكرد: آيا براي تحكيم اسلام با آن كودك جماع كرد؟ حضرت به سبك مهران مديري نگاهي به دوربين كرده و گفت: امروزم كه خواستيم دست به خشونت نزنيم نميذارن! و آن فضول را به 3.14 قسمت مساوي تقسيم نمود

گویند در جوار قبر پدر امام نقی(ع) باغی زیبا و پر از میوه های گوناگون وجود داشت روزی سگی به طمع میوه های باغ ورود کرده و مشغول خوردن میوه ها شد.
در روایت است شصت امام (ع)خبردار گشته و با چوب و چماق به سگ حمله برده و سر و کله او را مورد هدف قرار دادند، سگ در حال کتک خوردن نالـه بـر آورد: وق وق...!
امام که آب انگور در رگهای مبارکشان جریانی دوباره یافته بود ریتم ضربات را تندتر نموده فرمودند: ای چموش، اگر وقف هم باشد به من میرسد نه تو

روزی که جوادیون برای وداع با امام جوات در قبرستان نقیع جمع شده بودند.گروهی میت را جهت خاکسپاری کنار مزار نهادند و امام نقی با اندوه فراوان، بیل به دست آماده ی دفن پدر بود... چون دز سم به آن شدتی نبود که امام جوات را بکشد و او تنها بیهوش بود و کسی نمیدانست لاکن در مراسم خاکسپاری چشم باز کرد و نشست. بلوایی برپا شد مردم از ترس گریختند.امام نقی جهت آرام کردن جو حاکم، یک ضربه ی بیلی محکم به گوش امام جوات نواختند. و خطاب به مردم وحشت زده و در حال گریز فرمودند: مردم نترسید کشتمش!.... برگردید.و اینگونه بود که جوات ریق رحمت سرکشید
برگرفته از نتایج کالبد شکافی سامرا که نشان داد : شهادت امام جوات به خاطر ضربه مغزی بوده نه سم و مسمومیت


قال نقی (غ): همانا سرقت انسان را دزد میکند و قتل انسان را آدمکش میسازد
امام دهم و نفهمیدن لغات هم معنی - سیرة الائمه جلد دوم

امام نقی (ع) فلسفه نقیستانسیالیسم را به عالم ارایه فرمودند که بر خلاف فلسفه ی درپیت اسلامی دارای بنیان های فکری عمیق بود، اما متاسفانه اصحاب به جای درک کردن هی خشتک پاره کردند و سر به بیابان نهادند. همین مساله باعث دپرشن ماژور حضرت در سال های پایانی عمرشان شده بود

روزی امام نقی(ع) در مسجد نشسته بود و امامت می کرد، که ناگهان شخصی بر ایشان وارد شده و سوالی مطرح نمود.
حضرت(ع) فرمودند: اول بیا بیرون بعد سوال بپرس.
سیره نقوی، احکام پرسیدن سوال

امام نقي در شام آخر با حواريون نشسته بود آب انگور مينوشيد و آه ميكشيد .نَقودا اسخريوطي كه سي سكه عباسي از بدخواهان گرفته بود سپاهيان را گفت لب هركه را بوسيدم بدانيد نقي اوست و دستگيرش كنيد. پس چون نَقودا به مجلس وارد شد و لب اما را بوسيد و خواست عقب بكشد كه امام او را تنگ در بر گرفته به جماع سختي با نقودا پرداخت پس حواريون و سپاهيان همه از اين صحنه به وجد آمده جامه ها كندند و به جماع جماعت برخاستند . همانا امام از فرصت استفاده كرده سي سكه را در جيب مبارك گذاشت و فلنگ را بست ..... انجيل نَقا

دستگیری امام از یتیمان شهره بود. روایت است که امام به بهانه دلجویی از یتیمان مخ مادرانشان را میزده و صیغه میفرموده. هرموقع تعداد یتیمان در سامرا کم میشد امام به صحابه میفرمود تا یکی از عباسیون را ترور کنند یا گروگان بگیرند. با افروخته شدن جنگ و شهید شدن عده ای از نقویون تعادل یتیمان (و علی الخصوص ضعیفه های مربوطه) برقرار می شد.
امام نقی و شفقت به یتیمان

روزی صحابه خدمت امام نقی رسیدند و گفتند: یا روسولولا ،شنیده ایم جدت حسین روز ناقورا در صحرای کربلا بهشت را از میان انگشتان، به یارانش نشان داده است . شما نیز این کرامت را برایمان بجا آورید تا نعره ای زنیم و خشتکی دریم.امام که اولین بار بود چنین روایت جلفی می شنید.بدون اینکه تعجبش را بروز دهد فرمود: این که کاری ندارد من بهشت را از میان فرج شمقدر به شما نشان میدهم. ..امام سوتی بزد و شمقدر آمد...اصحا...ب جهت رویت بهشت سر به ماتحت شمقدر نزدیک کردند. امام بیضتین شمقدر را خاراند و شمقدرش بادی بزد و چشمان اصحاب بسوخت ..اصحاب در حالی که دو چشم میمالیدند، ناله دادند: اماما در این ضد حال تو چه حکمتی بود؟امام فرمود: همانا شگرد ما برای هدایت خرافه پروران و خرافه باوران
اینگونه باشد. (امام وخرافه زدایی ها. اون جلد پارهه ص 10

از ابن بلغم نقل است: امام درباره فواید جماع با شتر می فرمایند بر هفتاد درد دواست و انسان را از بیکاری و استمنا بدور میدارد بالاخره از هیچی که بهتره...
(امام و درد بی کسی)

ابن اباالشق (همان ابالنعوظ) از یکی ازاصحاب و او از امام تقی نقل کنند که فرمود: نقی را ده علامت خاص خواهد بود بدینقرار: 1 . پاکیزه و ختنه شده متولد شود . 2 . چو بدنیا آید،فورا کف دست بر الت مبارک خود کشیده الت نعوظ گشته و تا پایان غیبتشان در همان حال بماند. 3. در خواب محتلم نشود (چون در بیداری به اندازه کافی بشود). 4. دهن دره نکند 5. از پشت سر ببیند،چنانچه از پیشرو ببیند. 6. مدفوعش معطر باشد وبوی عطر ورساچه دهد. 7. چون قضای حاجت کند،زمین مدفوع را ببلعد.8. چون تصمیم گیرد که در یک شب با صد وسیزده علفی جماع کند، پس این کند و خم به کمر نیاورد 9. گر قصد کند که مجاری جماعت را یکی کند بدلیل ذوالنعوظ بودن پس همان کند. ( اصول کافه ، منباب صفات سیدنا نقی ، دفتر چهارم ،ص532

روایت شده که روزی نقی به سفر حج رفت. کعبه به پیشواز حضرت امد و از همانجا دور نقی طواف میکرد و میگفت: نقی دورت بگردم! نمیخوای برمیگیردم! اما آنقدر طواف کرد تا سر نقی گیج رفت و نقی با ذوالنقار کعبه را به دو نیم کرد. نقل است دمار از بنایان درآمد تا کعبه را باز به هم چسباندند.
از کتاب حج اثر دکتر شلیقتی


نقل است روزی امام مُریدان را جهت تنوع و تفرج به باغ وحش بِبُردَندی. به قفس میمون ها که رسیدند به ناگاه مُریدی آهی از اعماقِ خویش بکشیدی و بگفتی: بیچاره ها تا آخر عمر در همین قفس میماندندی.
ناگهان امام نگاهی به مُرید بیانداختی و بگفتی: خیر، این طورها هم نبودندی. هر ۴ سال یکبار یکی از این ها را می بَرَندی برای انتخاباتِ ریاست جمهوری. مُریدان این بِشنیدندی و جملگی نعره ها کشیدندی و خِشتَکها بِدریدَندی


روایت است روزی سوسن(س) با دامن کوتاه در خیابانهای سامرا می گشت که یک عباسی به او گفت : خانم رادیاتورتان یخ نزند ؟
سوسن(س) رو به آن عباسی ملعون کرد و گفت : تو خاک بر سر هیز نگران نباش ! امام نقی دیروز خودش تو من ضد یخ ریخته
عباسی کنف شد و گریه کنان از آنجا فرار کرد
روایات سوسن در سامرا


روایت است روزی دو زن ادعای مادری طفلی را نمودند. برای حل مساله نزد امام نقی (10) رفتند و امام به زنان فرمود هر کدام دست طفل را بگیرید و بکشید. مادر اصلی طفل وقتی درد کودک را دید دستش را رها نمود. در این هنگام نقی برخاست و آن زن (مادر واقعی) را به دو نیمه کاملاً مساوی تقسیم نمود و فرمود: "حال کردید چگونه عدالت را به دقت اجرا کردم؟"
عدالت نقی، مرتضی مظخرفی

روزی همسر امام ، سوگلی ، به اتاق اعتکاف امام وارد شدند ، وامام را خونین و مالین در حال ناله دیدند.
امام در همان حال با زاری فرمودند: صد دفعه گفتم شبهای معراج این پنکه سقفی لعنتی رو روشن نکنین

از ابو لواط نقل و نبات است که روزی امام در بازار سامرا ایستاده بودند که ناگهان بادی دل گشا از برای شادی اصحاب صادر کردند، و در گوشهٔ دیگر شهر کاخ خلیفهٔ ملعون علوی با خاک یکسان گشت، پس از خنده‌ها‌ی شیطانی اصحاب ، امام به آنها روی کردند و گفتند : آیا باز ایمان نمی‌‌آورید؟ و اصحاب که هنوز فرصت دوختن خشتک از حدیث قبل را نکرده بودند و با کون لخت در شهر می‌گشتند، مقعد دریدند و اشک ریزان و شیون زنان به سمت بیابان گریختند

امام نقی همواره ذبح اسلامی به سیره جدش رسولولا را مورد انتقاد و تمسخر قرار میداد و هرگز لب به گوشت حلال نمیزد. حضرتش معتقد بود بریدن رگ گردن به تنهایی منجر به بیرون ریختن کامل خون از بدن حیوان نمیگردد و دستور میداد تا دو دست و دو پای دام مادر مرده را بسته و سپس آنقدر بچلانند تا از خروج تمامی خون از بدنش اطمینان حاصل آید.
کتاب آشپزی نوقا منتقمی - ذبح النقی

مردی صحرانشین به خدمت امام رسید و گفت «یابن رسولولا، من سواد ندارم که قرآن بخوانم. دعایی به من یاد بده که عصارهٔ قرآن باشد.» امام دستها را به آسمان بلند کردند و فرمودند: «خدایا، به من قدرتی بده که گردن بزنم هر آنکه را که نمی‌پذیرم؛ و تکفیر کنم هر آنکه را که نمی‌پذیرم ولی نمی‌توانم گردن بزنم؛ و تحقیر کنم هر آنکه را که نمی‌پسندم؛ و به من فهمی بده که فرق این دو را بدانم


روزي شخصي از صحابه با شتاب به نزد امام آمد. امام با يك حركت ريز جاخالي داده شخص با چانه به ديوار خورد. (مُعجَمُ الجُولان-فصل شوخي دستي با صحابه


از القاب آن امام «خلاق‌الائمه» است. «مسلم بن عقیم» گوید یکی از نوآوری‌های امام این بود که نماز جمعه را در بامداد سه‌شنبه برگزار می‌کرد.

طبق تحقیقات و مدارک مستند اعلام میشود نحوه دعا کردن شیعیان برای ظهور فرزند امام یازدهم یعنی مهدی(الشک من الوجوده و التوهم علی امامته) اشتباه است چون شب جمعه ظهور میکنند(5شنبه شب)....پس نسوان المسلمین(زنان مسلمان) موقع دعا پاهایشان را بالا ببرند نه دستهایشان

منقول است روزی امام نقی(عق) در بستری بیماری و رو موت بودند.صحابه را جمع کردند فرمودند اگر کسی سوالی دارد بنالد که بعد از ما موجودی یافت نمیشود که شما را امر به منکر و نفی از معروف کند.یکی از صحابه سرعا براشفت که امامما چرا هیچ گاه به توصیه ی رسولولا جهاد نکردید؟مگر نه اینکه وصیتشان این بوده؟امام ناگهان مانند فنری از جای پریدند این بار با ذوالنعوظ ان صحابه را دو نیم کردند و گفتند:این ابله عمری را در جهل بسر برد و تشابه جماع و جهاد را نفهمید.اصحاب با دیدن این صحنه خشتکهایشان را بر سر دیگری کشیده و عمری عربده زدند.
امام و مصائب امامت

امام نغی را خیلی دوصت دارم. امام نغی نوشیدن آب انگور را به من یاد داد. من اکس امام نغی را در خانه آویظان کردم و مادرم می گوید این آغایه کیه که می خندد. من هم می گویم امام نغی است مامان جون. مامانم به من می گوید : باید درس جماع از امامان یاد بگیریم به درد عاخرت مان می خورد. مامانم آشغ ِ شوشول امام شده و می خاد آن را متر کند.
انشاء یک کودک دبستانی اهل سامرا

فرزندم جادوگری و رمالی ودع خوانی بیاموز و حقه زدن به مردم و تفسیر قران وکتابت وقرائت ان را یاد بگیر که بهین وسیله اغوای ساده اندیشان است وگرنه به خدای نقی سوگند تورا به مدرسه سپارم تا علم کفار و ملاحده بیاموزی و پزشک و مهندس شوی و تا ابد در فلاکت و بی پولی بمانی
از نصایح عالی قدر نقی ع ج به فرزندش عسکری کوچولو-جلد آبیه صفحه666

قال نقی: یهودیت بر دو پایه استوار است: توهم، جهل
قال نقی: مسیحیت بر سه پایه استوار است: توهم، جهل، فاز محبت ;)
قال نقی: اسلام بر پنج پایه استوار است(اصول دین): توهم، توحش، جهل، جهاد، حوری
قال نقی: اصولا دین بر یک ابر پایه استوار است: جهل
... منبع احادیث: نهج النقاله
سیر تکامل ادیان تا نقوت / ملا آئیست الدین نقوی

روزی یک زوج یابانی ساکن سامرا پس از دعوا به خدمت نقی(ع) رسیدند، حضرت علت مشاجره را پرسید. مرد یابانی گفت: من و همسرم هردو زرد پوست هستیم، ولی فرزندمان سفید پوست به دنیا آمده است. حتما او به من خیانت کرده و من باید خونش را بریزم.
حضرت(ع) نگاهی به کودک انداخته و دیدند که شباهت بسیار به خود ایشان دارد، سپس نگاهی به زن یابانی انداخته و همه چیز یادشان آمد... پس آرامش خود را حفظ کرده و از آنجا که برای خ...ودشان "داروینی" بودند پرسیدند: آیا پدر و مادر هیچ یک از شما سفید پوست نیست؟ گفتند: خیر یابن رسولولا. حضرت باز فرمود: آیا والدین پدر و مادر شما سفید پوست نبوده اند؟ باز پاسخ منفی بود. فرمودند: اصلا در جد وآبادتان سفیدپوست نبوده؟ گفتند: خیر.
حضرت لختی بیشتر اندیشیده و ناگهان فرمودند: آیا هیچ یک در دل حب مرا نداشته اید؟ هردو گفتند: ما عاشق شما و اهل بیت عصمت و طهارتیم.
حضرت با خوشحالی فرمودند: همین است علت شباهت کودک به من! بروید که شما خوشبخت ترین مردمان خواهید بود.
سیره نقوی، در باب الگوریتم ژنتیک نقوی

به یاد دارم..شبی امام نقی(دندانهُ طلا) اطلاع دادند که دندان دردی بس کشنده گرفته‌اند!
عرض کردم: شدت درد مبارک چقدر است؟!
فرمودند: آنقدر که به جماع بی‌میلیم!!!
از این جمله‌ی خوفناک جمله مرکز درمان و بنده‌ی حقیر خشتک وحشت دریدیم!
و نظر مبارک بر خشتک دریده‌ی پرستازان افتاد..نیش مبارک باز شد!
... و سخت مشغول به جماع جماعت با پرستاران شدند!
معلوم شد باز هم نقشه‌‌ی نیمه شب امام برای جماع با پرستاران بوده‌است...

امام پس از انتشار قرآن نقید به صحابه فرمودند اگر میتوانید چیزی شبیه این بیاورید. هنوز یک هفته از این حرف امام نگذشته بود که دبیرخانه دفتر امامت اعلام کرد تابحال 69 قرآن جدید از طرف صحابه به این دبیرخانه رسیده است یکی از یکی بهتر که با لب و دهانت بازی می کند. نقی که بسیار ناراحت شده بود آلت مبارکشان را رو به جمعیت گرفته و فرمودند اگر میتوانید چیزی شبیه این بیاورید. و هنوز که هنوز است پس از گذشت 12 قرن هنوز کسی نتوانسته چیزی همانند آن بیاورد

آیاتی از غرعان نقید:

و اذا الانگور تخمیرا
و اذا الکشمش تقطیرا
و اذا النعوذ کفگیرا
... و اذا النقی جوگیرا
نحن درگیر الناس بالاراجیف بالا
و ان کنتم لا یعقلون به مولا

از معجزات امام نقی(ع) این بود که ایشان در حین نماز می گوزیدند، ولی نمازشان باطل نمی شد.
سیره نقوی، در باب خرق عادت حضرت

روزی ریاضیدانی مارقوف نام بر امام نقی (نق) وارد شد.
امام فرمودند : تو چه کاره ای؟
مارقوف : ریاضیدان هستم.
امام : که چه شود ؟
مارقوف : علم اعداد است .
... امام در حالی که نیم خیز شده بودند و دست به سمت شمشیر میبردند : که چه شود ؟
مارقوف با ترس و لرز :‌ اعداد را میشمارد.
امام در حالی که شمشیر به دست به دنبال مارقوف میدوند : که چه شود ؟
مارقوف : که بشمارم هر کس در روز چقدر سهم امام به شما می دهد.
امام در حالی که با لبخندی بر لب به مارقوف آب انگور تعارف میکردند فرمودند : آورین آورین.
امام و علم ریاضیات - شاخه زنجیره مارکوف. نوشته مارقوف نقوی


در سال سوم پس از عام الخرس، امام به همراه لشکری گران از نقویان برای فتح مکه رهسپار شدند. در نزدیکی شهر پیکی از سوی مسلمانان پیام آورد که ای نقی! آیا به قصد نابودی دین ما آمده ای؟ امام در حالی که لبخندی شیطانی بر لب داشتند فرمودند: پ نه پ من به پلورالیسم مذهبی اعتقاد دارم! ...
راوی می افزاید امام و نقویان سه ماه در مکه به جشن و پایکوبی مشغول بودند به نحوی که تا زانوی اسب حضرت را آّب انگور فرا گرفته بود و هیچ مسلمانی در شهر باقی نمانده بود

روزی امام نقی از خداوند طلب کرد که معجزات همه پیامبران پیشینش را به او بدهد.گفتندش چه میخواهی گفت اول باد را در بند من کن چنانکه سلیمان را چنین معجز بدادی!خداوند از سر شوخی چهل شبانه روز باد را در نقی بند نمود چنانکه شکم مبارکشان بالا آمده بود و یارای راه رفتن نداشتند و هرچه میکردند خارج نمیشد که نمیشد...امام خدارا گفتند ابله فرق این باد با آن باد را نمیدانی همان است که کسی به تو ایمان نمی آورد و مجبوری هرروز نبی جدیدی بفرستی ....نقل است که امام بعدها با توسل به ام الائمه وایراد دعای خروج توانستند با فشاری باد را خارج کنند ودیگر از خدا تقاضای آپشن اضافی ننمودند

از امام نقی (ع) پرسیدند چه تفاوتی در احمدی نژاد و فردوسی میبینید؟
فرمودند فردوسی تخم سخن پاشید و احمدی تخمی سخن پاشید

از ابن دخول نقل است؛ یکی از کرامات امام نقی(ع) این بود که بسیار جماع می کردند و به همین خاطر اصحاب به ایشان لقب "باقر الفروج" داده بودند.
گویند کسان که یار آزاد خوش است
برخی گویند کنیز بی مهر خوش است
از بهر نقی کنیز و ازاد یکی است
هر زن که بیاوردند بر او باز خوش است
دیوان رباعیات ملا نقرا

آیا میدانستید امام نقی رساله ای 25 جلدی در مورد جماع با حیوانات دارد که در آن احکام جماع با تمامی جانوران از کرم خاکی تا نهنگ قاتل و پنگوئن امپراتور توضیح داده شده است؟ این رساله از آنجا که نحوه جماع با برخی از گونه های منقرض شده حیوانات از جمله ببر تاسمانی را تشریح میکند از جنبه علمی نیز حائز اهمیت بسیاراست.
حضرت در این رساله اشاره میکند که در زمستانها به قطب شمال سفر میکرده اند و با خرسهای قطبی که به خواب زمستانی فرو رفته بودند جماع کلبی میکردند. از اینرو شیخ رضی در "کتاب النساء" تصریح میکند که نسل امروزی خرسهای قطبی همگی از خاندان عصمت و طهارت بوده و سید می باشند.
از سری فکتهای نقوی

در زمان امام نقی عده ای که متوجه شده بودند تمام پول بیت المال در بیت امام صرف می شود جنبشی راه انداختند به نام جنبش تسخیر نق استریت ( خیابان منتهی به بیت امام ). پس از چند روز تحسن امام در جمع آنان حاضر شدند و سخنرانی ای کردند با این مضمون (عین سخنان امام):
«کسخلا مگ...ه اینجا فرانسه است یا آمریکا که تظاهرات راه انداختین، اینجا تظاهرات فقط باید خودجوش و در حمایت از من باشه، ظرف 24 ساعت اگه خیابونا رو خالی نکنین همه تون رو از وسط به دو نیم تقسیم می کنم»
در حدیث آمده که بلافاصله پس از اتمام سخنرانی امام شروع کردند به گردن زدن معترضین، و وقتی با اعتراض آنها مواجه شدند که شما فرمودید 24 ساعت مهلت داریم امام با لبخندی که خاص معصومین بود جواب دادند: ببخشید این سخنرانی مال دیروز بود
المُلک یبقی مع النقی، و لا یبقی مع سد علی>>


روزی امام نقی (ع) برای کلکل در مسائل علمی به نزد امام باقر(ملغب به باقر العلوم که از علوم خفیه هم میگفتند خبر دارد) رفتند و پس از زدن چندین پیک نقوی سنگین(بدون مزه) دست امام باقر را گرفتند و به آینده بردند و در آینده, روبروی یک پله برقی در حال کار کردن ایستادند, امام نقی (ع) از باقرالعلوم پرسیدند : پله های این پله برقی را بشمار , باقرالعلوم تا 30000 را شمرد و سپس گفت : نمیدانم چند پله دارد

در روزی که امام جواد از دنیا رفت، امام نقی (نق) فرمود:« انالله و انا الیه راجعون.» سپس فرمود:«بابام مرد.»
از او سئوال کردند:« از کجا متوجه وفات بابات شدی، با اینکه او در این شهر نیست؟» (وقت
فرمود:«از جشن عروسی که در ماتحتم گرفته شده»

بررسی در منابع شیعه سنی نشان می دهد از دیگر القاب آن امام حمام! شقّات است بسیار شق کننده که البته در متون علویان برای گمراه کردن نقویان شقّات را بسیار نصف کننده تفصیر کردند
چراغی که نـقـی آن بر فـروزد / هر آن کس پف کند ریشش بسوزد


از ابو جاسم ابن کانداکتور در باب لقب گرفتن امام نقی به هادی منقول است : امام همواره از تمام رساناها قابلیت هدایت الکتریکی بهتری داشتند تا آنجا که پس گردنی های ایشان در حدود 10000 ولت برق از سر اصحاب می پراندند و در باب هدایت حرارتی ذولنعوذ ایشان همواره چنان گرمایی به جان اصحاب می انداخت که کاملا ذوب و سپس بخار می شدند

ابن ابی الهویج معتزلی می گوید: ظهر ناقورا، آن هنگام که اوضاع بر امام و یارانش تنگ آمد، برخی اصحاب پیشنهاد کردند به تبعیت از عمروعاص، قرآن بر سر نیزه کنند. امام فرمود: به خدا سوگند قرآن خود منم
ابن ابی الهویج می افزاید: به خدا سوگند امام بر سر نیزه ها همچون خورشید در بیابان کرنقا می تابید.
امام و کژفهمی های صحابه


نقل است که امام نقی پس از فتح بغداد تمامی غنیمت بدست آمده را به خانواده خود داد جمعی از صحابه غمگین شدند .امام جهت رفع کدورت و خر کردن صحابه خطبه ای غرا بدین مضمون نمودند که یا معشر الصحابی من اینها که دادم طبق سنت جدم جهت مولفه القلوب اینان بوده و چه باک که این تازه نقی پرستان گاو و گوسفند به خانه برند و شما پسر رسولولا را با خود ببرید .....نقل است که صحابی ای فرمود یابن رسولولا گاو و گوسفند حداقل شیری به صاحبش میدهند شما که هیچ خیری ندارید چیزی که نمیدهید تازه چیزی هم میستانید .نقی ع ج فرمود: نقنقیه الخطبتی... ریدی به خطبه ام ....بیاوردیش با او جماعی کنم تا دست خالی نرود
امام و کم نیاوردن در برابر استدلال های نقویان----خطبه نقنقیه

درو وا کن نقی جون میخوام بیام به دیدنت
تا بگم دوستت دارم قربون جماع کردنت
وقتی علوی میکنم فدای حدیث گفتنت
جواب سر بالا نده فدای انگور خوردنت
اندر پاچه خواری از آن مقام عظما

نقل است حضرت وقتی شنيدند كه يكى از اصحاب خلخال و دستبند یک زنی یهودی را ربوده است فغان بر سر آوردند که اگر مرد نقوی پس از اين رسوايى از اندوه بميرد، نه تنها نبايد ملامتش ‍ كرد بلكه مرگ را سزاوارتر است.

لذا امام از باب دلجویی بر خانه آن زن روانه شدند. در اتاق منتظر بودند که ناگهان چشمشان به جمال و اندام آن زن افتاد و شهوت از افسار حضرت رها شد، شلوار را پایین کشیدند و درجا بر وی دخول کردند!
با داد و فریاد زن یهودی، همسایه ها به کمک او شتافتند که حضرت قبل از دستگیری توانستند از پشت بام خانه بگریزد.
بحارالانقار/ باب شهوت نقی/

در وصف کودکی امام زمان گویند که وی همه را سر کار می گذاشت، از جمله عادت داشت نیمه شب خوشه انگوری در دست گیرد و حبه های آن را از در منزل امام نقی تا وسط بیابان بیاندازد. این کارش بارها کم مانده بود که امام را به فاک فنا دهد. تا اینکه روزی امام او را در حین عمل گرفته و به بیابان بردند و در چاهی انداخته و فرمودند: حالا اگه تونستی برگرد.
-امام و سرخوردگی از توله زمان


کار تالیف قرآن نقید که به اتمام رسید، امام در صدد آموزش آن بر آمدند. ولی چون حافظه مبارک بر اثر خمر بیش از حد آب انگور، به فاک فنا رفته بود، هر بار آن را قرائت میکردند، آیه ها با هم متفاوت بودند. تا جایی که کم مانده بود اصحاب در اصالت آن شک کنند. که امام فرمود:ای نقویان! قرآن رسولولا به مانند ویندوز است،عوام پسند ولی پر از حفره های امنیتی، اما قرآن نقید به مانند "مک او اس" است که همواره خود را آپدیت می کند. بسیاری بر این عقیده اند که اصولا مرگ استیو جابز در اثر شنیدن این حدیث نقوی بوده

در روایات متعدد آمده است که امام همچون سایر ائمه و اجداد خود فردی مهربان بوده و به دستگیری مستمندان تاکید فراوان داشتند به طوری که مستمندی در سامرا نبود که امام او را دستگیر ننموده و در زندان به وی تجاوز نکرده باشد.
اندر کرامات امام نقی (ع)، شیخ طوسی مایل به قهوه ای


امام نقي فرمودند: هرگاه كسي ناگهان لپ شما را بوسيد پرخاش نكنيد و فحش ندهيد، بلكه آن لپ ديگرتان را پيش بياوريد تا بوس كند.
امام و آداب عيد ديدني- به قلم مرحوم شيخ مضر


امام نقی‌ (م.ج) و جدّ بزرگوارشان هیچگاه اصراف را جایز نمی‌‌دانستند و همیشه از مواهب خداوند به حد احتیاج و تا آنجا که کارشان را راه بی‌ افتد استفاده میکردند و نه بیشتر. مثلا آمیزش با کنیزان فقط فقط محض جفتگیری و ارضای جنسی‌ این بزرگواران و شوهر دادن زنانی بود که که خود شوهران ایشان را در جنگ کشته بودند و دلایل دنیوی را دارا نبوده است این آمیزش ها!

روزی امام نقی از سر چهار راه شهید تقی ابا نقی عبور می کرد. شخصی جلوی وی را گرفت و گفت: اماما سوالی داشتم. امام فرمودند: سوال شرعی؟ آن فرد جواب داد: پ ن پ سوال ورزشی. می خواستم ببینم چرا منچستر یونایتد اینقدر ضعیف ظاهر شد
گویند امام قریب به 42 کیلومتر دنبال آن ملعون دوید و در جایی به نام ناقاتون توانست آن شخص را به هلاکت برساند. از آن به بعد این ورزش به نام ناقاتون شهره گشت. البته بعدها نامش کمی تغییر یافت

از ابوهریره بن ابن ابی رقاص بن بادیه گرد حمدانی روایت شده‌است که مردی به نزدیک نقی آمد و گفت: یا ابن سوسولولا، از مردم چه کسی را خدمت کنم ؟ نقی گفت: مادرت را. مرد گفت: دیگر چه کسی را؟ نقی گفت: مادرت را. مرد بار دیگر پرسید: پس از او چه کسی را؟ نقی گفت مادرت را. چون برای بار چهارم مرد پرسید: دیگر چه کسی را خدمت کنم؟ نقی گفت: انگار کری مرتیکه. گفتم که مادرت را. صحابی خشتک دران پا به صحرا گذاشت.

نقی و آغاز امامت:
در دوران کودکیمان، با نقی هم محل بودیم. روزی با نقی در کوچه مشغول بازی بودیم که ناگهان پدر نقی و اصحابش از سفر چند ماهه ای که برای گسترش اسلام به بغداد کرده بودند بازگشتند. نقی که بسیار دلش برای پدر تنگ شده بود دوان دوان به سوی پدر شتافت تا در آغوش او فرود آید. متاسفانه چند لحظه پیش از اینکه نقی به پدرش تقی برسد، پایش به سنگی گیر کرد و با کله مبارک بر بیضتین پدر گرامی اصابت کرد. شدت ضربه به حدی بود که نقی از همان لحظه و در سن 8 سالگی به امامت رسید.
خاطرات من و نقی، صفحه 58

در تاریخ تیر تپری ابن ال کلاسیکو نقل شدست که ان امام همام در عزای پدر بزرگوارشان تا شب هفت به نشانه تالم و تاثر در فقدان پدر تنها با بلال حبشی سیه چرده جماع مینمودند و هیچ التفاتی به دیگر حوریان سبز چشم نارپستان نداشتند!!!!
تاریخ تیرتپری.شرح مغضوبین ومفقودین

نقل متواتر است اماممان از همان ساله اول هجرتشان به فرنگ هرساله روز ۳۱ اکتبر لباس جدشان را میپوشیدند، بدن و صورت خود را به خون اصحاب آغشته میفرمودند ، ذولنقار را بر میداشتند و از این دندان دراکولایی‌ها میگذاشتند می‌رفتند هالووین !!!

از ابن دینار نقل است که شماره 10 مشتری که بانک های سامرا برای نوبت دهی میدادند، به امام نقی تعلق داشت.
ایشان هر وقت وارد بانکی میشدند، شماره خوان بانک میگفت: شماره 10 (ع) به باجه سه. پس شخصی که در باجه سه بود، خیلی سریع و از ترس دونیم شدن کارش در بانک را رها میکرد و سر به بیابان میگذاشت.
امام و بانکداری اسلامی

امام نقی: از ما نیست کسی که دستش بر چیزی جز این دو باشد: قبضه شمشیر برای نصف کردن دیگران، ذوالنعوذ جهت آماده شدن برای جماع.
سیره نقوی - باب صحابی نمونه، کو نمونه؟

امویان در سامرا شروع به آشوب و تظاهرات نمودند تا در جنگ بر متوکل عباسی پیروز گردند و به حیله عمرو قاص قرآن ها سر نیزه کردند... آنگاه امام نقی از خانه برون شد و فریاد برآورد: یا ایها المسلمون! أنا قرآن الناطق : ای مسلمانان قرعان ناطق منم!
ناگاه جمعیت ساکت شد، به هم نگاهی کردند، نیزه رها کردند و به سمت امام نقی شتافتند... دقایقی بعد امام نقی در سیل شاش و مدفوع امویان دست و پا میزد.
تاریخ صدر اسهال/ شیخ عنصاری

امام نقی به طور مداوم به خانه شهدا سر میزد ، ابن مقعد نقل می کند دریکی از دیدارها امام آنچنان به پای همسر شهید زل زدند که احساس همیشگی ایشان به حرارت رسید و ایشان پس ازاتمام عرایضشان و اخراج حضار با همسر آن شهید جماع سختی نمودند .
نقی واحساسات همیشگی

ابن بواسیر نقل میکند که روزی یکی از صحابه از امام پرسید : اماما چگونه در روز حشر مردگان دوباره زنده می شوند ، امام بزرگوار بفرمود اینگونه و دستور بداد تا چند گاو و گوسفند آورده و گوشت آنها را درون هاونی بزرگ سخت بکوبند ، آنگاه دست در خشتک مبارک نموده اندکی ذوالنعوظ شریف را خاراند و متعاقباً دستور بداد مقداری پیاز رنده شده و نمک نیز برآن گوشت افزوده و خوب ورز دهند و سپس دستور بداد آن گوشتهای آمیخته را بر سر بلندی در همان حوالی گذاشتند ، روایت است که همان شب امام را دیدند که با منقل و سیخ و ذغال و ظرفی آب انگور به جهت راز و نیاز با معبود خویش بر سر همان بلندی رفت و تا صبح پایین نیامد .
سیره نقوی، لای جلد، باب اسکل کردن و سوء‌استفاده از صحابه

یکی از اصحاب خدمت امام نقی رسید و گفت: ای امام حمام! داشتم قرعان مبخواندم رسیدم به این آیه که نوشته بود
"وقتی قرآن ميخوانی بين تو و كسانيکه به آخرت ايمان ندارند پرده ناپيدائی قرار ميدهيم. بر دلهايشان پرده‌ای ميکشيم تا قرآن را نفهمند و گوششان را سنگين ميکنيم"
پس چگونه از این افراد در روز قیامت بازخواست میشود !!؟؟
امام قرعان صحابه را گرفت و نگاهی به داخلش کرد و فرمود: این ورژنش قدیمیه، سپس قرعانی که تازه آپدیت شده بود با ورژن 1.0.1 را به صحابه داد و فرمود: همیشه آپدیت باشید
امام و ورژن های قرعان نقید





روزي عباسي شبهه افكني نزد امام آمد و گفت: اماما! آيا جد شما رسولولا گمراه بوده‌اند؟ امام فرمود: به خدا قسم كه چنين نيست و ايشان همواره مومن و موحد بوده‌اند. عباسي گفت: پس چرا در قران نقيد آمده است كه " و وجدك ضالاً فهدي" ؟ امام با لبخندي موذيانه پاسخ دادند: ابله! ضالاً اينجا به معني گمراه نيست، بلكه به معني سرگشته است!
آن ملعون دوباره عرض كرد: پس چرا در "و لاالضالين" به معني گمراه است؟ امام دست در خشتك مبارك برده و مدتي اعضا و جوارح مختلف را خاراندند و فرمودند: اِ ... صبر كن... هولم نكن....امممممم....آهان: او فرق فوكوله!
سلسله پارادكس‌هاي نقوي- جلد 126

يكي از داستان‌هايي كه امام نقي از اجدادش نقل ميكرد اين بود كه روزي پيامبر با امام علي نشسته و مشغول تناول خرما بودند. رسول اكرم به شوخي هسته‌هاي خرماي خود را درون بشقاب جلوي امام علي ميگذاشت و ميخنديد. امام علي ابتدا با خنده پاسخ رسول اكرم را ميداد اما به تدريج از اين كار پيامبر ناراحت شد و ناگهان برآشفت و فرمود: ميمون! مگه من با تو شوخي دارم؟ هسته‌هاتو برا چي تو بشقاب من ميذاري؟ مگه مرض داري؟ پيا...مبر كه بسيار جاخورده بود پاسخ داد: هوي!!! چيه بابا! خواستم شوخي كنم! نميدونستم جنبه نداري چاقال! ديگه از چشمم افتادي! تو روز غدير خم هم ديگه به عنوان وصي خودم معرفيت نميكنم ببينم بعد از من ميخواي چه گهي بخوري!
در اين لحظه امام علي بلند شده و يك كف گرگي نثار پيامبر مي‌كند و پيامبر نيز يك سيلي جانانه به امام علي مي‌زند. خلاصه الله هم وقتي مي‌بيند كه اين دو به جان هم افتاده‌اند، سريعاً اين آيه را نازل مي‌كند كه: اي محمد! ما تو را فرستاديم كه ملت را به فاك بدهي نه خودت را! به درستي كه در فاك دادن خودت، زيانهايي بس عظيم نهفته است...
كتاب الامراضِ الشَديدَه مِن آلَتِ الطَويلَ

پشتيبان ولايت نقيه باشيد تا به كمپين شما آسيبي نرسد.
جملات قصار نقي - باب تحكيم ولايت و خر كردن اصحاب

فردی برای مچ‌گیری از امام گفت معجزه‌ای نمایان کن. امام گفت مثلا چه کار کنم؟ گفت مثلا روز و شب بکن. نقل است که امام ۷ شبانه روز با آن فرد جماع کرد و گفت این هم از روز و شب کردن

پسرم دستت را به من بده .
_ پدر میخواهی به من قاقا بدهی ؟!!
_ نه پسرم به من گوش کن میخواهم بعد از من تو مولای این مردم باشی . نگذار این خلافت بدست نا اهلان و نا محرمان بیافتد . با مردم چنان کن که ناله شان را درآوری و ......
_ پدر بخدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم....
هنوز این جمله ی نقی کوچولو تمام نشده بود که امام تقی ریق رحمت راسر کشیدند , و قبض ورودی پارکینگ حق تعالی را دریافت کردند .
از آخرین سخنان تقی و نقی بمناسبت هلاکت تقی پدر امام نقی

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
به لطف ِ ِ نیم کردن اصحاب ، مهندس شد !
نقیَنا که به مکتب نرفت و خط ننوشت
ز ذوالنعوظ طویلش همی مُدَرّس شد

امروز ولادت امام نقی(ع)، دهمین ستاره تابناک آسمان عصمت و طهارت است.
ایشان در سن 8 سالگی به مقام امامت و رهبری مسلمین رسیده و در حدود دوازده سالگی نیز تنهایی به دستشویی رفتن را فرا گرفتند.
سیره نقوی، ویژه نامه ولادت حضرت

بوسهل زوزنی نقل می کند امام پس از نوشیدن زهر بر بستری بیماری افتاد. در دقایق پایانی عمرشان ناگهان جستی زده روی سوسن افتادند و جماع تاریخی موسوم به "جماعه الوداع" را انجام دادند.
صحابه ای گریان در حال دید زدن صحنه عرض کرد شما با این حال نزارتان چرا اینقدر از خودگذشتگی می کنید؟ حضرت فرمودند بکنم و بمیرم بهتر است یا نکنم و عنکف بمیرم؟
روایت است این صحابه تا پایان عمر کوتاه خود از درد ماتحت می نالید
وقت طلاست - نویسنده: خود امام

روایت است که جماع های آتشین امام نقی(ع) همیشه زبانزد خاص و عام بود. طوری که مفعولان بلاد کفر به جماع های انفرادی حضرت "فایرفاک" و به جماع های گروهی ایشان "فایرفاکس" می گفتند.
سیرت جنسی امام نقی

یکی از علویان به خدمت حضرت رسید و از سر استهزا پرسید: ای امام نقویان! حکم آن جهودان که در غیبت موسی , گوساله از طلا ساختند و پرستیدند چیست؟
امام فرمودند: همچون حکم علویان است که نامه در چاه جمکران اندازند و بر ضریح جدم رضا و دیگر امامزادگان نالان و گریان آویزند و خاندان نبوت را به شفاعت در محضر خدا طلبند!
علوی گفت: این از دیانت ما شیعیان است و آن از گمراهی یهود!
امام فرمودند: خاموش باش که گمراهی دیگران را خرافات خواندن و گمراهی خویش را دیانت، حکمی جز جماع در ملا عام ندارد!
گویند علوی و تمام اهل خاندانش ماه ها نشستن نتوانستند!

متوکل امام نقی(ع) را به کاخ خود برای مناظره با دانشمندان یهودی و مسیحی فرا خواند تا آبروی اسلام حفظ شود! دانشمند مسیحی از امام پرسید: شنیده ایم که در اسلام عنوان شده است خروس با بانگ خود در واقع اذان می گوید! امام فرمود بله درست است! مسیحی گفت پس شیهه اسب چیست؟ امام فرمود: از خدا طلب بخشش می کند! دانشمند یهودی که از حاضر جوابی امام بسیار عصبانی شده بود گفت پس جفتک انداختن خر چیست؟! امام فرمود بدین وسیله شیطان را از خود دور می کند!!

مدتي بود كه بي‌بي دو عالم سوسن كبري مورد بي‌مهري امام قرار گرفته بود و سخت بي‌تاب شده بود. طوري كه براي رفع كُتي به عباس آقا همسايه‌ي ديوار به ديوار امام روي آورده بود. يك روز ساير زنان حرمسار به سوسن اعتراض كردند كه: بي‌حيا! آخه آدم با همسايه‌ي امام هم بعله؟ بي‌بي سوسن فرمودند: الجار ثم الدار، يعني تا زماني كه نياز همسايه‌ات را براورده نكرده‌اي روا نيست كه به اهل خانه بپردازي.
زنان حرمسرا كه اين بزرگواري را از ايشان ديدند خشتك دريده و به تاسي از ايشان به سوي خانه‌ي همسايگان روان شدند.
كرامات سوسنيه- جلد اول

همزمان با سالروز خجسته میلاد امام نقی, شیعیان حاکم در ایران دست به آتش بازی و گلوله پراکنی های زنجیره ای زدند از جمله شلیک رئیس به معاونش

به كوري چشمان آن سوسمار
مداوم بود چرخش ذوالنقار

شده معتصم ضايع و شرمسار
كه ياران حضرت شده ده هزار

به ده‌هزار رسيده شماره‌ي اصحاب
خوشا جمال امامي كه برگشود نقاب

خوشا نشستن و در بزم او غزل خواندن
به ميزباني شخص نقي، به صرف شراب

روايت است حضرت علاقه ي وافري به عسگري كوچولو داشتند. يكي از لذتهاي امام بالا انداختن عسگري كوچولو و گرفتنش و دوباره انداختن ايشان بود. عسگري كوچولو در اين حالت از شدت خنده برخود بول مي كرد.
يكبار حضرت تا آنجا كه قدرت داشت عسگري را به هوا انداخت. يكهو جبي گوزو را در آسمان ديد كه با يك كلاغ جماع مي كند. سرگرم خنديدن به جبي بود كه يادش رفت عسگري را بگيرد. او با شوشول بر زمين خورد و ديس ايبل (disable) شد. از آن پس به شوشول عسگري "لانعوظ" مي گفتند

روز یکی از اصحاب با شتر خود جماع کرد و از امام نقی(ع) پرسید تکلیف چیست؟ امام فرمود: باید ۸ فرسنگ از اینجا فاصله بگیری و شتر را بفروشی! آن فرد راهی شد اما هنوز ۸ فرسنگ نشده دوباره با شتر جماع کرد و خواست ۸ فرسنگ دیگر دور شود اما باز داستان تکرار شد و همین گونه میرفت و داستان دوباره تکرار میشد تا اینکه زمین را دور زد و در هشتادمین روز دوباره به سامرا رسید و تصمیم گرفت به جای فروش شتر، کتابی به نام "هشتاد روز جماع با شتر دوردنیا" بنویسد!

در باب تولد حضرت نقل است: که روزی تقی با جمعی از صحابه در مسجد نشسته بود. فردی دارای بیماری بواسیر بر او وارد شد و تقاضای شفا کرد. تقی بی درنگ ماتحت وی را فوت کرد و نفس ایشان فرد را درجا شفا داد.
سپس مردی ناببینا وارد شد و حضرت بی درنگ بر صورتش تف کرد و شخص همانجا بینا گردید.
درآنحال پیرمردی اظهار درد فتق کرد که تقی فی الفور روی موضع پیرمرد بول فرمود و باد بیضتین پیرمرد خوابید
حضرت با نیش باز درحال فخرفروشی بود که مادر نقی با شکمی برامده وارد شد و اظهار کرد ای تقی پدر شدی...
تقی دودستی بر سر کوبید و گفت اکنون برینم هم فایده ندارد!!!

به امام گفتند:اماما، اصحاب دلشان پر است
آن معصوم فرمودند:خاک بر سرشان ،بروند مستراح
پرسیدند با کدام پا؟
...
پاسخ دندان شکن بود.گفتند؛جفت پا


حمز بن ربیع از امام پرسید : آیا تخم کبوتر صدا را خوش و آوا را نیکو می سازد؟
امام نقی فرمود : حاشا و کلا چنین نیست! اگر چنین بود کون کفتر صوت بلبل می داشت
من لا یشعر النقی- جلد 11 - ص



امام نقی و زوجه‌اش در حال ور رفتن به یکدیگر بودند که ناگهان نقیل(برادر ناتنی و کور امام) مثل گوسپند وارد حجره شد. بی‌بی دو عالم بلافاصله به کنجی پرید تا خود را در گونی بپیچد. امام در حالی که از این واکنش تعجب کرده بود فرمود: نقیل که کور مادرزاد است، حجاب برای چه؟ ام المؤقنین پاسخ داد: خب او مرا نمی‌بیند، ولی من که می‌توانم او را ببینم! حضرت به قدری از این جواب خندید که مثانه‌اش رگ به رگ شد. سپس یک میله‌ی گداخته را از سمت سردش به اخوی شیاف نمود تا دق الباب و گفتن یا الله را هیچ‌گاه از یاد نبرد. بی‌بی فرمود مگر طبق سناریو نباید سمت داغ را فرو می‌کردی؟ امام فرمود این کار را کردم تا اگر خواست درش آورد نتواند!.
«فلسفه‌ی گونی» | نوشته‌ی استاد شهید «مرتضا منقری

علی رغم توصیه های مکرر اصحاب به امتناع از اطعام در مجلس عباسیان، امام با دیدن انگور زهر آگین جو گیر شده و در حالی که خوشه خوشه آنرا در کام فرو می برد فرمود:خدایا تو را گواه میگیرم که باز توکل کردم! ندا آمد که: ای نقی! راست است که همواره تو توکل کنی، ولی نقادتین بخوان که این بار متوکل تو را کرد.
-فصل آخر، کنف کردن الله نقی را

نقل است از امام نقی پرسیدند که برترین مومنان کدام است؟ امام فرمود: به خدا سوگند که خر و گوسفند...چون همواره تسبیحات « عر بعه » را بر لبها، ذکر دارند...
(امام و و اهمیت حیات وحش)

متاسفانه در تاریخ شیعه امام نقی مورد بی مهری زیادی
شده اند. حتی در برهه ای از تاریخ بدخواهان قصد خارج کردن نام ایشان از فهرست ائمه و جایگزینی ایشان با حضرت ابوالفضل را دشتند که با درایت علمای شیعه این امر محقق نشد.

مجموعه این بی مهری ها نگارنده را بر آن داشت تا گوشه ای از کرامات این بزرگوار را جهت اطلاع شیعیان مکتوب کند.

کرامات این امام بزرگوار عمدتا به دو دسته تقسیم میشوند. کرامات با اسناد قوی که مورد تائید دوست و دشمن است و کرامات با اسناد کمی ضعیف تر که فقط شیعیان دو آتشه آن را قبول دارند.

از کرامات حضرت نقل کرده اند که روزی ایشان به قصد کوهنوردی منزل را ترک کردند و مسافتی را پیمودند و چون خسته شدند کوه را صدا کردند، کوه آمد و ایشان را بقل کرد و قلم دوش خودش گذاشت و به جای اول برگشت. این کرامت را متاسفانه جز خودشان شاهدی نیست، اما به جهت معصوم بودن ایشان، این را ازشان قبول میکنیم.

از دیگر کرامات ایشان این بود که نیم ساعت با یک شتر مشاعره کردند. البته چون کل اشعار به زبان شتری بود، از متن مشاعره و برنده و بازنده بودن طرفین اطلاعی نیست. بنا به گفته خودشان شش به هیچ شتر را برده اند و باز هم چون معصوم دروغ نمیگویداز ایشان میپذیریم.

از دیگر کرامات ایشان انجام مجدد شق القمر بوده است. بنا به روایات قوی ایشان در اول شعبان، ماه را از وسط به دو نیم کردند، که متاسفانه به علت عدم امکان رویت ماه در اول ماه شعبان، شاهدی بر این ماجرا نیست. اما اخیرا دانشمندان دو قاچ خوردگی در ماه پیدا کرده اند که احتمالا یکی مال شق القمر اول از حضرت محمد و دومی کار امام نقی بوده است.

از دیگر کرامات ایشان شتر سواری بدون دست به مسافت دویست متر بوده است که این کرامت مورد تائید دوست و دشمن است.

کرامت دیگری که از ایشان نقل است مربوط به پیشگوئی ایشان از سقوط امپراتوری ایران است. بدخواهان این کرامت را به بهانه اینکه امپراتوری ایران بیش از صد سال قبل سقوط کرده بود انکار کرده اند. اما پاسخ کوبنده امام مخالفین را بر جای خود نشاند، ایشان فرمودند "من از قبل میدانستم"

کرامات بیشمار دیگری از ایشان منقول است و از آن جمله سوت دو انگشتی، تکلم به زبان سوسمار و مار، خوردن سه پرس غذا در سه دقیقه و موارد بسیار دیگری که در کتب ریز و درشت نقل شده است.


از کرامات زیارت قبر این بزرگوار هم موارد زیر اثبات شده هستند

درمان نازائی (در مواردی حتی بدون نیاز به شوهر

درمان آکنه و جوش بدون عوارض جانبی

درمان گشادی دریچه آئورت بدون عمل جراحی

کاشت گونه و سر بالا کردن بینی در سه سوت

دکلره، مش و های لایت طبیعی

رفع دائمی موهای زائد

و...

هم نقی توانمش خواند هم امام توانمش گفت
بشدم صحابه ی او،آن شبی که نزد من خفت
بجز از نقی که آرد پسری بدون بیضه
که کند مملکتی را ، قرنها بر نوک نیزه
غلط است ورا بخوانیم،غریب عالم هستی
که به نام او بخورد نفت،حضرت مصباح یزدی