۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

قصه غدير خُم دروغی که ما را قبول به پذیرش ذلت ولایت فقیه کرد

ظاهراً حضرت رسول به شکل قطعی و صريح در مقام حل اين مشکل برنيامده و جانشين برای خويشتن معين نکرده
است.
مِن کُنت مولاَ فَهِذا عَلی » : قصه غدير خُم که در بازگشت از حجة الوداع صورت گرفته و حضرت رسول فرموده است
2 و شيعيان آن را دليل نصب علی بر خلافت می دانند، مورد قبول اهل سنّت نيست و اگر هم وقوع آن را قبول « مولاه
کنند، آن را دليل بر خلافت علی نمی دانند بلکه به رأی آنان اين فرمايش رسول ستايشی است از خدمات علی بن ابی
طالب در راه پيشرفت اسلام و همه بدان اذعان دارند . ولی اگر بخواهيم آن را قرينهه ای بر نصب علی به خلافت
بگيرند، قرينه ديگر نيز وجود دارد دال بر تعيين ابوبکر به خلافت، چه در هنگام شدت مرض حضرت رسول ابوبکر
را مأمور کرد به جای وی به مسجد رفته بر مردم نماز گزارد .
ابی ط الب که خلوص و صداقت او به پيغمبر و اساس اسلام از مرز عادات و اخلاق دوره جاهليت درگذشته بود،
سايرين همه به دنبال رياست بودند . بدين مناسبت قضيه ای را که هم در تاريخ طبری 4 و هم در سيره ابن هشام آمده،
در تأييد اين رأی می آوريم:
علی در روز آخر بيماری پيغمبر از خانه او بيرون آمد . مردم دور وی را گرفتند و از حال حضرت جويا شدند . علی »
من » : يعنی شکر خدای را که خوبست . عباس بن عبدالمطلب او را به کناری کشيد گفت .« بارئا 5 بحمدالله » : گفت
حضرت رسول را رفتنی می بينم . تمام آثاری را که بنی عبدالمطلب در هنگام مرگ بر چهره داشتند در چهره او
مشاهده کردم . برگرد و نزد پيغمبر برو و بپرس پس از او کار با که خواهد بود . اگر امر (يعنی جانشينی ) با ماست،
من هرگز چنين سئوالی نکنم » : علی گفت .« آگاه شويم و اگر به ديگران تعلق دارد، دستور دهد و ما را توصيه کند
.« زيرا اگر از ما دريغ کرد، هيچکس ديگر به ما روی نخواهد آورد
آنکه علی بی ابی طالب شاخص ترين مدعيان خلافت در بيعت با ابوبکر شش ماه تأخير کرد [اما] در بيعت با عمر
چنين امتناع يا ترديدی از وی نقل نکرده اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر